English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
main camshaft میل بادامک اصلی
Other Matches
tonsils بادامک
cam بادامک
cams بادامک
tonsil بادامک
cam mechanism مکانیزم بادامک
cam throw ارتفاع بادامک
cam shaft میل بادامک
exhaust cam بادامک خروجی
cam control بادامک اتصال
cam control بادامک کنترل
guide cam بادامک راهنما
camshafts میل بادامک
lead can بادامک راهنما
brake expander cam بادامک ترمز
interrupter cam بادامک پلاتین
camshafts محور بادامک
camshaft محور بادامک
camshaft میل بادامک
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
eccentric cam بادامک گریز از مرکز
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
camplate صفحه بادامک قطعه اتصال
timing gear چرخ دنده میل بادامک
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
main <adj.> اصلی
mainlining اصلی
texts اصلی
masters اصلی
text اصلی
principal اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
mainlined اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
mainlining خط اصلی
main خط اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
organic اصلی
vital <adj.> اصلی
parent اصلی
genuine اصلی
cardinals اصلی
arches اصلی
inherent اصلی
head اصلی
mastered اصلی
master اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
cardinal اصلی
elementarily اصلی
native code کد اصلی
germinal اصلی
aboriginals اصلی
aboriginal اصلی
primarily اصلی
main lines خط اصلی
main line خط اصلی
seminal اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
proto اصلی
main stem خط اصلی
main door در اصلی
primary اصلی
firsthand اصلی
fundametal اصلی
immanent اصلی
ingrown اصلی
initials اصلی
isogeny هم اصلی
line link خط اصلی
main attack تک اصلی
main deck پل اصلی
principle اصلی
rudimental اصلی
intrinsic اصلی
initialling اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
initialed اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
trunk خط اصلی
principals اصلی
quintessential اصلی
primitive اصلی
essentials اصلی
essential اصلی
elemental اصلی
fundamental اصلی
normative اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
primal اصلی
major اصلی
prime اصلی
originals اصلی
primed اصلی
basic اصلی
basics اصلی
original اصلی
radical اصلی
primes اصلی
majored اصلی
majoring اصلی
radicals اصلی
main coil بوبین اصلی
main beam شعاع اصلی
main battle tank تانک اصلی
main battery باطری اصلی
main direction جهت اصلی
kernel هسته اصلی
main axis محور اصلی
main attack حمله اصلی
main building ساختمان اصلی
main busbar شمش اصلی
main circuit مدار اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main column ستون اصلی
main connection اتصال اصلی
main canal کانال اصلی
main contact کنتاکت اصلی
subject matter موضوع اصلی
main current جریان اصلی
main cable کابل اصلی
main anode اند اصلی
fundamental vibration ارتعاش اصلی
fundamental unit واحدهای اصلی
principals مجرم اصلی
fundamental frequency بسامد اصلی
principals شرکت اصلی
principal colors رنگهای اصلی
fundamental colors رنگهای اصلی
hardware دستگاههای اصلی
fore front نمای اصلی
floor to floor time زمان اصلی
principal شرکت اصلی
ground state تراز اصلی
lighting mains خط روشنایی اصلی
leading insurer بیمه گر اصلی
key industries صنایع اصلی
key currencies ارزهای اصلی
initial thrust ضربه اصلی
hypostatic اصلی- فرضی
home port پایگاه اصلی
home country کشور اصلی
high line پل رابط اصلی
principal مجرم اصلی
trunk سیم اصلی
main discharge تخلیه اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com