Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
basophil
میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
Other Matches
basophile
میل ترکیبی شدیدبا موادقلیایی
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
combinative
ترکیبی
combinatorial
ترکیبی
trivalency
سه ترکیبی
trivalence
سه ترکیبی
combinatory
ترکیبی
synthetical
ترکیبی
composite casting
ترکیبی
synthesic
ترکیبی
ingradient
جز جز ترکیبی
combinational
ترکیبی
synthetic
ترکیبی
agglutinative
ترکیبی
combination tone
صوت ترکیبی
elective affinity
میل ترکیبی
diphthong
صدای ترکیبی
ordinal number
عدد ترکیبی
affinity
میل ترکیبی
affinities
میل ترکیبی
diphthongs
صدای ترکیبی
mixed cell refernce
ارجاع سل ترکیبی
composite video
تصویر ترکیبی
composite symbol
علامت ترکیبی
combinational circuit
مدار ترکیبی
combination influence
عامل ترکیبی
combination bands
نوارهای ترکیبی
ingredients
جزء ترکیبی
ingredient
جزء ترکیبی
mixes
مخلوط ترکیبی
mix
مخلوط ترکیبی
composite metal
فلز ترکیبی
mixed glue
چسب ترکیبی
mixed strategy
استراتژی ترکیبی
syntax error
اشتباه ترکیبی
sequential storage
انباره ترکیبی
turboramjet
ترکیبی از توربوجت و رم جت
shapeliness
خوش ترکیبی
parathesis
ترکیبی بی تغییر
semisynthetic
نیمه ترکیبی
syntactical analysis
تحلیل ترکیبی
synthetic method
روش ترکیبی
hemiterpene
ترکیبی بفرمول 8H5C
feasion
بمب ترکیبی اتمی
ct
حمل و نقل ترکیبی
combined transport
حمل و نقل ترکیبی
ctd
سند حمل ترکیبی
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
diatessaron
ترکیبی ازچهار دارو
Borromini capital
[نوعی سر ستون ترکیبی]
compound leverage floor jack
اهرم بالابر ترکیبی
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
chemical affinity
میل ترکیبی شیمیایی
hydrogen bombs
بمب ترکیبی اتمی
histamine
ترکیبی بفرمول 3N9H5C
hydrogen bomb
بمب ترکیبی اتمی
ketol
ترکیبی مرکب ازالکل و استون
contraction parry
ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
lattin
ترکیبی مانند فلز برنج
mixed column line chart
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
latten
ترکیبی مانند فلز برنج
mixed column line graph
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
cto
عامل حمل ونقل ترکیبی
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
carbide
ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
combined transport operator
عامل حمل و نقل ترکیبی
cob
[ترکیبی از خاک رس، ریگ، شن و کاه و آب]
hexahydrate
ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
fiata combined transport bill of lading
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
BPP
چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
BPP
هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
iodoform
ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
syntactical
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactic
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
cannon
[ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
polyene
ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
to orient compound
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
silicone
ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
monad
ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
hypotaxis
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fbl
lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
octad
جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
distemper
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
sweltering
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
high wrought
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
diametric
شدید
boisterous
شدید
forcible
شدید
acute
شدید
two fisted
شدید
drastically
شدید
diametrical
شدید
draconic
شدید
toughest
شدید
tougher
شدید
incontrollable
شدید
intensive
شدید
tough
شدید
raging
شدید
intense
شدید
severer
شدید
drastic
شدید
vigorous
شدید
stalwarts
شدید
violent
شدید
vehement
شدید
severest
شدید
sopping
شدید
inclement
شدید
severe
شدید
stalwart
شدید
strenuous
شدید
towering
شدید
keen
شدید
keenest
شدید
rigorous
شدید
grievous
شدید
slashing
شدید
vehemently
شدید
extensive
شدید
rugged
شدید
hypersensitivity
حساسیت شدید
rumbustious
سخت شدید
schwarmerei
احساسات شدید
workout
تمرین شدید
exquisite
شدید سخت
bedlam
اشتباه شدید
vehemence
غضب شدید
workout
کار شدید
gird
ضربه شدید
violent wind
باد شدید
pash
باران شدید
salvo
افهاراحساسات شدید
heavier
شدید پرزور
workout
ورزش شدید
hyperinflation
تورم شدید
workouts
ورزش شدید
workouts
کار شدید
workouts
تمرین شدید
high rate discharge
تخلیه شدید
high order detonation
انفجار شدید
rain shower
باران شدید
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
high explosive
سوختار شدید
galloping inflation
تورم شدید
impetuous
تند و شدید
salvoes
افهاراحساسات شدید
sthenic
شدید نیرومند
heavies
شدید پرزور
rushing
حرکت شدید
advertising blitz
تبلیغات شدید
revulsion
تنفر شدید
aggravator
شدید کننده
hard
مشکل شدید
an intensive particle
ادات شدید
harder
مشکل شدید
actude conditions
شرایط شدید
rush
حرکت شدید
penchant
میل شدید
rushed
حرکت شدید
passion
تعصب شدید
chronic
شدید گرانرو
slats
ضربه شدید
booms
رونق شدید
heavy
شدید پرزور
hardest
مشکل شدید
clavus
سردرد شدید
booming
رونق شدید
boomed
رونق شدید
boom
رونق شدید
slat
ضربه شدید
heaviest
شدید پرزور
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
going-over
عیب جویی شدید
severely retarded
عقب مانده شدید
fanatics
دارای احساسات شدید
pathetic
دارای احساسات شدید
nosedived
نزول شدید کردن
impact
اصابت اثر شدید
nosedives
نزول شدید کردن
paroxysmal
طغیانی سخت شدید
impacts
اصابت اثر شدید
yerk
حرکت سریع و شدید
fanatic
دارای احساسات شدید
goings-over
عیب جویی شدید
nosedived
نزول شدید یا ناگهانی
escalated
شدید کردن یا شدن
strong jump
جهش ابی شدید
groundswell
طغیان شدید دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com