Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 127 (8 milliseconds)
English	Persian
crank	میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked	میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranking	میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranks	میل لنگ گرداندن چرخاندن
Search result with all words
troll	چرخیدن چرخاندن گرداندن
trolls	چرخیدن چرخاندن گرداندن
Other Matches
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
swivels	چرخاندن
pivot	چرخاندن
pivoted	چرخاندن
pivots	چرخاندن
rotate	چرخاندن
rotated	چرخاندن
whirls	چرخاندن
rotates	چرخاندن
swivel	چرخاندن
wind	چرخاندن
whirling	چرخاندن
whirled	چرخاندن
whirl	چرخاندن
winds	چرخاندن
swivelled	چرخاندن
spins	به درازاکشاندن چرخاندن
wry	به اطراف چرخاندن
wryly	به اطراف چرخاندن
spin	به درازاکشاندن چرخاندن
to spin a wheel	چرخی را تند چرخاندن
to spin something	چیزی را تند چرخاندن
death spiral	حرکت چرخاندن یار
slashed	چرخاندن چوب به طرف حریف
slash	چرخاندن چوب به طرف حریف
slashing	چرخاندن چوب به طرف حریف
fishtail	چرخاندن دم هواپیما بمنظورکاستن سرعت ان
slashes	چرخاندن چوب به طرف حریف
supination	چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to turn one's back on somebody	پشت خود را به طرف کسی چرخاندن
overstand	بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
outside kick and front headlock	گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
maintain	گرداندن
wresting	گرداندن
wields	گرداندن
wielding	گرداندن
wielded	گرداندن
repaying	بر گرداندن
repays	بر گرداندن
rotation	گرداندن
repay	بر گرداندن
wheel	گرداندن
wheeling	گرداندن
wheels	گرداندن
manage	گرداندن
to turn about	گرداندن
wield	گرداندن
revolve	گرداندن
managed	گرداندن
manage	گرداندن
dial	گرداندن
wrest	گرداندن
dialed	گرداندن
dialled	گرداندن
turn	گرداندن
turns	گرداندن
dials	گرداندن
operation	گرداندن
operated	گرداندن
manages	گرداندن
managing	گرداندن
wrests	گرداندن
man	گرداندن
mans	گرداندن
rebutting	بر گرداندن
rebutted	بر گرداندن
rebuts	بر گرداندن
operates	گرداندن
rebut	بر گرداندن
wrested	گرداندن
revolves	گرداندن
revolved	گرداندن
operate	گرداندن
teleprompter	اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
to spin laundry in the washing machine	لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
goggling	چشم گرداندن
refracts	بر گرداندن شکستن
refracting	بر گرداندن شکستن
refracted	بر گرداندن شکستن
refract	بر گرداندن شکستن
to tell ones beads	تسبیح گرداندن
goggled	چشم گرداندن
shirked	روی گرداندن از
shirks	روی گرداندن از
goggle	چشم گرداندن
to bid beads	تسبیح گرداندن
pronation	درون گرداندن
shirking	روی گرداندن از
shirk	روی گرداندن از
inflects	منحنی کردن گرداندن
round about	دور سر گرداندن مطلب
inflecting	منحنی کردن گرداندن
inflect	منحنی کردن گرداندن
drives	راندن گرداندن گرداننده
inflected	منحنی کردن گرداندن
He turned away from me .	ازمن روی گرداندن
carburize	سخت گرداندن سطحی
drive	راندن گرداندن گرداننده
MIDI sequencer	ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
hotwalker	متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
cranked	هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranking	هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank	هندل زدن گرداندن میل لنگ
lynch	درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynches	درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynched	درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
cranks	هندل زدن گرداندن میل لنگ
to face somebody [something]	چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
recalls	بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalled	بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recall	بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
pronate	بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
reconvey	بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
to show one round	کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
starter	وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters	وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
deblock	باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
island pullout	مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
turboprop	توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
motoring	گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
BNC connector	متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com