Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
gibbon
میمون دراز دست
gibbons
میمون دراز دست
Search result with all words
mongoose
میمون پوزه دراز
mongooses
میمون پوزه دراز
Other Matches
lemur
میمون پوزه دار میمون لمور
lemurs
میمون پوزه دار میمون لمور
simian
میمون
pigmies
میمون
snapdragons
گل میمون
snapdragon
گل میمون
jackanapes
میمون
monkey
میمون
monkeys
میمون
propitious
میمون
snapdrayon
گل میمون
aping
میمون
apes
میمون
ape
میمون
pygmy
میمون
pygmies
میمون
aped
میمون
hokeypokey
میمون صفتی
guenon
میمون دم درازافریقایی
colugo
میمون جهنده
monkey's fist
مشت میمون
simian
میمون مانند
baboonery
میمون صفتی
pithecoid
شبه میمون
monkeyishness
میمون صفتی
apishness
میمون صفتی
monkeyish
میمون صفت
apelike
میمون مانند
orangoutang
میمون درختی برنئوسوماترا
anthropoid
میمون ادم نما
simian
بوزینه شبیه میمون
lemur
میمون پوزه دارماداگاسکار
tarsier
میمون شبگرد هندی
lemurs
میمون پوزه دارماداگاسکار
monkey fist
گره پنجه میمون
orangutan
میمون درختی برنئوسوماترا
anthropoids
میمون ادم نما
rhesus
میمون دم کوتاه هندی.
chimpanzee
میمون ادم وار
chimpanzees
میمون ادم وار
rhesuses
میمون دم کوتاه هندی.
aping
میمون انسان نما
apes
میمون انسان نما
aped
میمون انسان نما
ape
میمون انسان نما
great ape
میمون ادم وار
zany
مقلد میمون صفت
pithecanthrope
برزخ میان انسان و میمون
macaca
نوعی میمون دنیای قدیم
baboons
یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
gorillas
بزرگترین میمون شبیه انسان
baboon
یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
macaque
نوعی میمون دنیای قدیم
gorilla
بزرگترین میمون شبیه انسان
apery
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
homo
جانورانی که انسان وانواع میمون ها نیز جزو ان بشمارمیروند
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
pithecanthropus
انسان اولیه میمون نمای دورهء پلیوسن که جمجمه اش در جاوه کشف شده
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
larkspur
[نوعی گل میمون که در تهیه رنگ های گیاهی خصوصا زرد و بنفش بکار می رود.]
longish
دراز
oblongs
دراز
to be prolonged
دراز
long headed
سر دراز
lengthwise
دراز
macro
دراز
dolichomorphic
دراز تن
oblongated
دراز
oblong
دراز
longs
دراز
toom
دراز
longheaded
دراز سر
longed
دراز
longest
دراز
long
دراز
long-
دراز
to piece out
دراز
to eke out
دراز
verbose
دراز
prolix
دراز
longer
دراز
linear
دراز
lengthy
دراز
flavonal dyes
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
in the long run
در دراز مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
longevity
دراز عمری
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
codlin
یکجورسیب دراز
proboscis
پوزه دراز
long range
دراز مدت
long-time
دراز مدت
at full length
دراز کشیده
blue moon
زمان دراز
drag on
<idiom>
دراز کردن
proboscises
پوزه دراز
codling
یکجورسیب دراز
couchant
دراز کشیده
ileum
روده دراز
long wind
دراز نفسی
longeval
دراز عمر
longhead
کله دراز
to stretch out
دراز کردن
streek
دراز کردن
extend
دراز کردن
protract
دراز کردن
prolongate
دراز کردن
morella cherry
گیلاس دم دراز
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
oblonated
دراز :درازنا
prolixity
دراز نویسی
long term
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
inductile
دراز نشو
lantern jawed
چانه دراز
lanternjaws
چانه دراز
long bill
نوک دراز
long billed
نوک دراز
long bone
استخوانهای دراز
long eared
گوش دراز
long necked
گردن دراز
long-drawn-out
دور و دراز
verbalization
دراز گویی
long run
دراز مدت
pintail
اردک دم دراز
sniping
نوک دراز
elongates
دراز کردن
elongates
دراز شدن
long-winded
دراز نفس
stretched
دراز کردن
long winded
دراز نفس
elongating
دراز کردن
elongating
دراز شدن
stretch
دراز کردن
lanky
دراز وباریک
weedy
دراز و باریک
lengthen
دراز کردن
stretches
دراز کردن
gangling
طولانی و دراز
sniped
نوک دراز
snipe
نوک دراز
far fetched
دور و دراز
far-fetched
دور و دراز
snipes
نوک دراز
elongate
دراز کردن
long-life
عمر دراز
long life
عمر دراز
elongate
دراز شدن
oblongs
دراز پهنا
oblong
دراز پهنا
longer-term
دراز مدت
lengthening
دراز کردن
lengthening
دراز شدن
lengthens
دراز کردن
lengthens
دراز شدن
long-term
دراز مدت
narrow
دراز وباریک
narrowest
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
string
چسبناک دراز
lengthened
دراز شدن
wader
مرغ دراز پا
elongation
دراز شدگی
lengthened
دراز کردن
lengthen
دراز شدن
chatterbox
ادم روده دراز
long lived
دراز عمر معمر
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
long lived
دارای عمر دراز
mygale
موش پوزه دراز
abusive
ناسزاوار زبان دراز
windbags
نطاق روده دراز
windbag
نطاق روده دراز
orangutan
بوزینه دست دراز
verbose
دراز نویس درازگو
chatterboxes
ادم روده دراز
orangoutang
بوزینه دست دراز
paidle
یکجوربیل دسته دراز
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
prolate
دوک وار دراز
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
weeded
دراز و لاغر پوشاک
long-term
دوره دراز مدت
repose
دراز کشیدن غنودن
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
reach
دراز کردن دست
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
longer-term
دوره دراز مدت
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
ringtail
تلیله نوک دراز
scolopax
جنس نوک دراز
secular trend
روند دراز مدت
interminably
بطور بسیار دراز
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com