Dictiornary-Farsi | مینا کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
cloisonne	مینا کاری


Search result with all words

enamel	مینا کاری کردن
inlaid	مینا کاری شده
Other Matches

zafre	مینا
aster	گل مینا
enamel work	مینا
enamel	مینا
frost flower	گل مینا
cementum	مینا
marguerite	گل مینا
zaffer	مینا
aster	گل ستارهای مینا
zafre	رنگ مینا
myna	مرغ مینا
niellist	مینا کار
mina	مرغ مینا
enamel	لعاب مینا
base register	ثبات مینا
mynah	مرغ مینا
zaffer	رنگ مینا
enamelled	مینا کاریشده
enamel	مینا ساختن
enamel	لعاب دادن مینا
bluebice	مینا یا لاجوردی فرنگی
feverfew	نوعی گاوچشم یا گل مینا
ox eye	گل داودی و مینا ومانندانها گاو چشم
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
curry	کاری
flower piece	گل کاری
curry powder	کاری
plastering	گچ کاری
electroplating	اب کاری
intent on doing anything	کاری
feckful	کاری
curries	کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
hypofunction	کم کاری
currie	کاری
curry powders	کاری
impotency	کاری
malfunctions	کژ کاری
slobbery	تف کاری
impotence	کاری
parget	گچ کاری
plasterwork	گچ کاری
inaction	بی کاری
under employment	کم کاری
active	کاری
effective	کاری
illuminations	تذهیب کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
illumination	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
squalor	کثافت کاری
extravagantly	با افراط کاری
mining	معدن کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
acting	فعال کاری
plumbing	سرب کاری
in return	به جای [کاری]
decorations	زینت کاری
decoration	زینت کاری
misconduct	خلاف کاری
energetic	جدی کاری
boo boo	اشتباه کاری
brocade	زری کاری
brick work	سفت کاری
acrography	گچ کاری برجسته
blindage	صیقل کاری
active cell	خانه کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
an active man	مرد کاری
anaplasty	پیوند کاری
argentation	نقره کاری
in return	در تلافی [کاری]
punch-up	کتک کاری
an active remedy	درمان کاری
punching	منگنه کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
frustrates	بدل کاری
forming	فرم کاری
frustrate	بدل کاری
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
drilling	مته کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
sew	سوزن کاری
burnishing	پرداخت کاری
brickwork	سفت کاری
cartwhip	شلاق کاری
burnishing	صیقل کاری
pique	منبت کاری
metallurgy	فلز کاری
in return	درعوض [کاری]
glazing	شیشه کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
plating	روکش کاری
hammering	چکش کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
fretwork	منبت کاری
extruding	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
elegance	ریزه کاری
brick work	اجر کاری
lay off	فصل کم کاری
work area	ناحیه کاری
misprision	خلاف کاری
molding operation	فرم کاری
molding operation	قالب کاری
mosaic work	موزائیک کاری
wood carving	منبت کاری
negativism	منفی کاری
neglectfulness	غفلت کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
turnery	تراش کاری
trephine	مته کاری
parquetry	موزاییک کاری
meshwork	شبکه کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
lead work	سرب کاری
working storage	انباره کاری
working storage	حافظه کاری
lighterage	دوبه کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
work year	سال کاری
malefaction	تبه کاری
maleficence	تبه کاری
marbling	مرمر کاری
marquetery	منبت کاری
marquetery	خاتم کاری
masonery	سنگ کاری
trephination	مته کاری
patchery	وصله کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tinwork	قلع کاری
sinfulness	خطا کاری
the needful	اصل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
stalactite work	مقرنس کاری
stannary	قلع کاری
steelwork	فولاد کاری
tessellation	موزاییک کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
scabbing	تیشه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
perfidiousness	خیانت کاری
treacherousness	خیانت کاری
toryism	محافظه کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
tongue lash	فحش کاری
pomiculture	میوه کاری
probationership	ازمایش کاری
purview of an occupation	حدود کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
reshaping	روانه کاری
rice field	برنج کاری
surgical operation	دست کاری
latticing	شبکه کاری
brickworks	سفت کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری
discreetnss	احتیاط کاری