Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
batch
مین اطلاعات سفید
batches
مین اطلاعات سفید
Other Matches
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
radar correlation
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
civilian internee information bureau
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
defense system aquisition
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
helps
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
windowing
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
intelligence process
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
white
سفید
blank cheque
چک سفید
whiter
سفید
minever
خز سفید
miniver
خز سفید
hoary
سفید
chalk
گل سفید
blankest
سفید
alabastrine
سفید
snow-white
سفید
chalks
گل سفید
chalking
گل سفید
white tailed
دم سفید
chalked
گل سفید
sow white
سفید
hoary headed
مو سفید
shiro
سفید
whitest
سفید
blank cheques
چک سفید
silvery
سفید
snowy
سفید
whiting
گچ سفید
blank check
چک سفید
blank
سفید
coif
عرقچین سفید
decolo
سفید کردن
cummin
زیره سفید
snow-white
سفید برفی
cows lungwort
بنک سفید
duenna
گیس سفید
greater plantain
تخم سفید
graybeard
ریش سفید
gray bearded
ریش سفید
gray
سفید شونده
polar bear
خرس سفید
polar bears
خرس سفید
galvanized iron
اهن سفید
gallvanized iron
اهن سفید
blank cheques
سفید مهر
hoary headed
ریش سفید
white f.
پرچم سفید
f. of truce
پرچم سفید
gray
کبود سفید
mulberries
توت سفید
flagtruce
پرچم سفید
mulberry
توت سفید
greensickness
یزقان سفید
chlorosis
یرقان سفید
whitening
ماهی سفید
White Papers
کتاب سفید
river
فاصله سفید
White Paper
کتاب سفید
rivers
فاصله سفید
garnish
پارچه سفید
garnished
پارچه سفید
garnishes
پارچه سفید
galvanised
سفید کردن
doyens
ریش سفید
doyen
ریش سفید
lung
جگر سفید
lungs
جگر سفید
hag
مه سفید حصار
Deans
ریش سفید
Dean
ریش سفید
White House
کاخ سفید
kindling
چوب سفید
whitish
نزدیک به سفید
whitish
تا اندازهای سفید
blank cheque
سفید مهر
galvanises
سفید کردن
galvanising
سفید کردن
galvanize
سفید کردن
alum
زاج سفید
carte blanche
کاغذ سفید
whitest
سفید کردن
whiter
سفید کردن
white
سفید کردن
asphodel
سوسن سفید
blank signed cheque
چک سفید امضاء
blank signed document
سفید امضاء
blankbook
دفترچه سفید
achromatic
سیاه و سفید
abele
سفید دار
galvanizes
سفید کردن
impudent
چشم سفید
kerosene
نفت سفید
carte blanche
کارت سفید
lily
سوسن سفید
lilies
سوسن سفید
white collar
یقه سفید
white-collar
یقه سفید
alabaster
مرمر سفید
aaron's round
بنک سفید
calomel
جیوه سفید
the white house
کاخ سفید
white dwarf
کوتوله سفید
white flag
پرچم سفید
white flame
شعله سفید
white heat
دمای سفید
white lead
سفید اب شیخ
white level
تراز سفید
white matter
ماده سفید
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
white oak
بلوط سفید
white cement
سیمان سفید
white lies
دروغ سفید
white cast iron
چدن سفید
tinplate
اهن سفید
to grow
سفید شدن
unleached
سفید نشده
veratrum
خربق سفید
wall eye
چشم سفید
watcheye
سگ چشم سفید
wheat bread
نان سفید
white beard
ریش سفید
white body
بدنه سفید
white book
کتاب سفید
white pepper
فلفل سفید
white phosphorous
فسفر سفید
white propaganda
تبلیغات سفید
white elephants
فیل سفید
white lie
دروغ سفید
white meat
گوشت سفید
white-tailed deer
آهویدم سفید
bleaching
سفید گری
white wool
پشم سفید
white elephant
فیل سفید
black and white
سیاه و سفید
Afrikaners
سفید پوست
white space
فاصله سفید
white winged
سفید بال
whiteboard
تخته سفید
whitey
مایل به سفید
whitey
سفید پوست
whity
مایل به سفید
whity
سفید پوست
hags
مه سفید حصار
zinc white
سفید اب روی
Afrikaner
سفید پوست
White peacock
طاووس سفید
light bread
نان سفید
blank
ورقه سفید
blank
سفید سفیدی
ice wool
کرک سفید
incandescent light
نور سفید
blankest
ورقه سفید
king's spear
سوسن سفید
kerosine
نفت سفید
neutral spirits
الکل سفید
mullen
بنگ سفید
kerosone
نفت سفید
mullein
بنگ سفید
madonna lily
گل سوسن سفید
lily white
خیلی سفید
leucophlegmasia
التهاب سفید
hoariness
سفید مویی
ragstone
سنگ سفید
habenaria
زر اوند سفید
rose of may
نرگس سفید
monial
تنگ سفید
hellebore
خریق سفید
greybeard
ریش سفید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com