Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
homing mine
مین حساس به انعکاس امواج
Other Matches
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
influence mine
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
echo
انعکاس صدا انعکاس موج
echoes
انعکاس صدا انعکاس موج
echoed
انعکاس صدا انعکاس موج
echoing
انعکاس صدا انعکاس موج
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
tentacles
شاخک حساس ریشه حساس
tentacle
شاخک حساس ریشه حساس
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
reflectiveness
انعکاس
reactional
انعکاس
replication
انعکاس
reflexion
انعکاس
reflectance
انعکاس
reactions
انعکاس
reaction
انعکاس
reflection
انعکاس
atmospheric refraction
انعکاس جوی
reflexible
قابل انعکاس
reflectance
قابلیت انعکاس
reflectance ink
جوهر انعکاس
reflecting power
قدرت انعکاس
reflection plane
صفحه انعکاس
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
anechoic
بدون انعکاس
reflexible
انعکاس پذیر
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
reflexibility
انعکاس پذیری
internal reflection
انعکاس درونی
echoing
انعکاس صدا
reflector
الت انعکاس
zigzag reflection
انعکاس متعدد
echo
انعکاس صدا
repercussion
انعکاس برگشت
reflectors
الت انعکاس
echoed
انعکاس صدا
reflexivity
انعکاس پذیری
echoes
انعکاس صدا
echo sounder
انعکاس سنج صدا
reflectorize
ایجاد انعکاس کردن
catacoustics
مبحث انعکاس صوت
reflecterize
ایجاد انعکاس کردن
rotational reflection axis
محور چرخش انعکاس
baffle
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
baffles
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
baffled
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
antiphony
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
brightness
تغییر شدت انعکاس نور
ice blink
سفیدی افق از انعکاس دریا
catadioptrics
مبحث انعکاس و انکسار نور
baffling
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
snowblink
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
fixed echo
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
photogene
انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
keying interval
فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
to the echo
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
projective
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
feedback
پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
microphonics
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
sky man
انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
luminaire
دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
illumination by reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
sky glow
انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
ground swell
امواج
glares
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
tidal waves
امواج جزرومدی
electromagnetic waves
امواج الکترومگنتیک
the waves of the sea
امواج دریا
pulsing
ضربان امواج
thermal waves
امواج گرمایی
hertzian waves
امواج هرتز
spoondrift
ترشح امواج
tosser
دستخوش امواج
sky wave
امواج اسمانی
brain waves
امواج مغزی
interference
تداخل امواج
transient wave
امواج سیار
oscilloscope
اشکارسازی امواج
gravitational waves
امواج گرانشی
gravitational waves
امواج جاذبه
gravity waves
امواج ثقلی
pulsed
امواج ضربانی
crashing waves
امواج خروشان
pulse
امواج ضربانی
incoherent waves
امواج همدوس
emissions
انتشار امواج
reverberations
برگشت امواج
reverberation
برگشت امواج
ground waves
امواج زمینی
emission
انتشار امواج
wander wave
امواج سیار
radio waves
امواج رادیویی
echoes
برگشت امواج رادار
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
echoing
برگشت امواج رادار
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
bleeding
باند تداخل امواج
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
pulsing
پرتاب امواج انرژی
propagation
پخش امواج یا اعلامیه
echo
برگشت امواج رادار
tidal wave
امواج جذر و مدی
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
hertzian wave
امواج هرتز hertz
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
wave front
جبهه امواج رادیویی
wave band
دسته امواج رادیو
conical scanning
انتشار مخروطی امواج
conical scanning
ردیابی امواج به طورمخروطی
reverberation
برگشت دادن امواج
attenuation
افت قدرت امواج
reverberations
برگشت دادن امواج
echoed
برگشت امواج رادار
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
tendering
حساس
acute
حساس
supersensitive
حساس
sensitive clay
رس حساس
feisty
حساس
elastic demand
حساس
activator
حساس گر
passible
حساس
sensate
حساس
sharp nosed
حساس
tenderest
حساس
tendered
حساس
tender
حساس
critical
حساس
exquisite
حساس
key
<adj.>
حساس
alive
حساس
prominent
حساس
elastic
حساس
ticklish
حساس
delicate
حساس
vigilant
حساس
sensitive
حساس
techy
حساس
sentimental
حساس
sensor
حساس
thin skinned
حساس
susceptive
حساس
oscilloscope
دستگاه نشان دهنده امواج
cynometer
دستگاه اندازه گیری امواج
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
oscillator
تفکیک کننده امواج اشکارساز
emitter
منتشر کننده پس دهنده امواج
convergence zone
منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillograph
دستگاه ثبت نوسان امواج
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
wave period
زمان تناوب امواج دریا
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
beam width
عرض ستون امواج رادار
radio navigation
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
ocean foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
assault waves
امواج هجومی نفرات و وسایل
sea foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
spume
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
insensitivity
غیر حساس
starkest
حساس سفت
it touched him on the raw
بنقطه حساس
gleg
حساس باهوش
stark
حساس سفت
mimosa
گیاه حساس
jumpy
بیقرار حساس
feelingly
بطور حساس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com