Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
combined circuit
مین مجهز به مدار عامل مرکب
Search result with all words
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
Other Matches
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
combination influence
مکانیسم عامل مرکب
combined circuit
مدار مرکب
compound circuit
مدار مرکب
combination circuit
مدار انفجاری مرکب
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
well found
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well founded
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
look
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
staffs
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
powder train
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
accoutred
مجهز
barbed
مجهز
in full fig
مجهز
weaponed
مجهز
accoutered
مجهز
barded
مجهز
equipped
مجهز
armed
مجهز
acoutre
مجهز
panoplied
مجهز و اراسته
habilitate
مجهز کردن
equips
مجهز کردن
equip
مجهز کردن
full sail
تبار مجهز
equipping
مجهز کردن
tool
مجهز کردن
busking
مجهز کردن
busked
مجهز کردن
imp
مجهز کردن
imps
مجهز کردن
supportive
مجهز کننده
jet-propelled
مجهز به موتور جت
jet propelled
مجهز به موتور جت
busks
مجهز کردن
busk
مجهز کردن
weaponed
مجهز به جنگ افزار
reflectorize
مجهز به بازتابنده کردن
reflecterize
مجهز به بازتابنده کردن
turboprop jet engine
موتور جت مجهز به موتورتوربین
bugged
مجهز به میکروفن مخفی
on a war footing
مجهز واماده جنگ
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
fuse cut out switch
کلید قطع مجهز به فیوز
tower wagon
اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
preparing
مهیا ساختن مجهز کردن
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
under arms
مجهز باسلحه سبک و انفرادی
prepares
مهیا ساختن مجهز کردن
prepare
مهیا ساختن مجهز کردن
mast
دیرک بادکل مجهز کردن
masts
دیرک بادکل مجهز کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
augmented turbofan
توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
dieselize
با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
grids
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grid
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
alpha pegasi
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
titans
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titan
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
lobe
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
hustlers
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
roadster
مرکب
parasyntetic
مرکب
combined arms
مرکب
roadsters
مرکب
composed
مرکب
hybrid
مرکب
complex
مرکب
formant
مرکب
multiplex
مرکب
ink pad
مرکب زن
conposite
مرکب
complexities
مرکب
ink
مرکب
complexity
مرکب
compounds
مرکب
complexes
مرکب
compound
مرکب
mixed
مرکب
tracing ink
مرکب
compounded
مرکب
composite
مرکب
combined
مرکب
inks
مرکب
harmonic motion
الحان مرکب
composite steel
فولاد مرکب
compound
اتصال مرکب
composite area
سطوح مرکب
composite score
نمره مرکب
composite armor
زره مرکب
complex number
عدد مرکب
composite metal
فلز مرکب
compound
ماده مرکب
composite material
مواد مرکب
composite demand
تقاضای مرکب
compound
جسم مرکب
flitched beam
تیر مرکب
consists
مرکب بودن از
composite column
ستون مرکب
consisted
مرکب بودن از
consist
مرکب بودن از
consisting
مرکب بودن از
compound
لفظ مرکب
composite defense
دفاع مرکب
compositely
بطور مرکب
compositeness
مرکب بودن
compositive cideo
ویدئوی مرکب
compound converter
تبدیل گر مرکب
magnetic battery
مغناطیس مرکب
composite
چیز مرکب
compound motion
حرکت مرکب
compound probability
احتمال مرکب
compound statement
جمله مرکب
compound wound generator
مولد مرکب
compound wound motor
موتور مرکب
converter valve
لامپ مرکب
copying ink
مرکب کپیه
cuttle fish
ماهی مرکب
compound interest
بهره مرکب
compound interest
ربح مرکب
compound magnet
مغناطیس مرکب
decomposite
مرکب درمرکب
compound bending
خمش مرکب
drawing ink
مرکب رسم
double ignorance
جهل مرکب
compound catenary
اویزانداری مرکب
build up lining
پوشش مرکب
build up section
مقاطع مرکب
diphthong
مصوت مرکب
compound curve
انحناء مرکب
compound eye
چشم مرکب
dense ignorance
جهل مرکب
pad
مرکب خشک کن
pads
مرکب خشک کن
composite
یکان مرکب
compound lens
عدسی مرکب
decompound
مرکب درمرکب
cuttle
ماهی مرکب
girders
تیر مرکب
compounded
ماده مرکب
wound pole
قطب مرکب
onomastic
مرکب از اسم
combination lantern
فانوس مرکب
combination fixture
اویز مرکب
combination current
جریان مرکب
compounds
لفظ مرکب
compounds
جسم مرکب
oaten
مرکب از دانههای جو
combination vehicle
خودروهای مرکب
combined arms
رستههای مرکب
mixed flow
جریان مرکب
mixed number
عدد مرکب
multimodal transport
حمل مرکب
multiple offence
حمله مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com