English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
bug میکروفن مخفی
bugging میکروفن مخفی
bugs میکروفن مخفی
Search result with all words
bugged مجهز به میکروفن مخفی
Other Matches
underground مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
built-in microphone میکروفن
microphone میکروفن
microphones میکروفن
ribbon microphone میکروفن نواری
microphone current جریان میکروفن
microphone circuit مدار میکروفن
microphone cable سیم میکروفن
microphone cable کابل میکروفن
microphone button تکمه میکروفن
hydrophone میکروفن زیرابی
laryngophone میکروفن حنجرهای
microphone connection اتصال میکروفن
microphone battery باطری میکروفن
low power microphone میکروفن با قدرت خروجی کم
microphone diagram ممبران یا دیاگرام میکروفن
microphone amplifier تقویت کننده میکروفن
telephone transmitter میکروفن تلفن کپسول دهنی
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
squawk mike در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
stereo صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
slinky مخفی
slinkier مخفی
covert مخفی
concealed مخفی
furtive مخفی
hush-hush مخفی
closet مخفی
slinkiest مخفی
closeting مخفی
closets مخفی
hush hush مخفی
closeted مخفی
hidden مخفی
perdu or due مخفی
secret مخفی
hid مخفی
secrets مخفی
clandestine مخفی
undercover مخفی
hidden file فایل مخفی
hidden codes رمزهای مخفی
by ballot با رای مخفی
codes کدهای مخفی
hideaway مخفی گاه
hideaways مخفی گاه
covert operations عملیات مخفی
hickok belt مخفی کردن زه
clandestinely بطور مخفی
occult مخفی کردن
hidey-hole مخفی گاه
submers مخفی کردن
secret ballot رای مخفی
secret agent مامور مخفی
plainclothesman پلیس مخفی
secret agents مامور مخفی
stowaway مسافر مخفی
stowaways مسافر مخفی
skeleton in one's closet <idiom> رازهای مخفی
mole مامور مخفی
defector in place مامور مخفی
hugger mugger مخفی کردن
hidy-hole مخفی گاه
submergence مخفی سازی
hid مخفی شده
stows مخفی کردن
conceal مخفی کردن
conceals مخفی کردن
obscure مخفی کردن
obscurer مخفی کردن
obscures مخفی کردن
obscurest مخفی کردن
obscuring مخفی کردن
submerge مخفی کردن
emissary مامور مخفی
emissaries مامور مخفی
submerges مخفی کردن
submerging مخفی کردن
stowing مخفی کردن
stowed مخفی کردن
submerged مخفی کردن
hidden مخفی شده
cover مخفی در بر گرفتن
coverings مخفی در بر گرفتن
covers مخفی در بر گرفتن
blind مخفی گاه
under- مخفی درزیر
under مخفی درزیر
stow مخفی کردن
obscured مخفی کردن
blinds مخفی گاه
blinded مخفی گاه
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
hides مخفی نگاه داشتن
hide مخفی نگاه داشتن
ballot رای مخفی دادن
camouflages مخفی کردن پوشاندن
camouflaging مخفی کردن پوشاندن
camouflaged مخفی کردن پوشاندن
camouflage مخفی کردن پوشاندن
fig leaf لاپوش مخفی کننده
ballots رای مخفی دادن
fig leaves لاپوش مخفی کننده
balloted رای مخفی دادن
spial عمل مخفی انجام دادن
huddling مخفی کردن درهم ریختگی
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
hush ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
huddle مخفی کردن درهم ریختگی
huddles مخفی کردن درهم ریختگی
huddled مخفی کردن درهم ریختگی
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
gestapo گشتاپو سازمان پلیس مخفی
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
perdu مخفی سرباز جان فشان
perdue مخفی سرباز جان فشان
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
disclose یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing یات چیزی که باید مخفی می ماند
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
espial جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
hit the dirt <idiom> خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
secret ballot ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
culls مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
backstreet فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
conventicle انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
secret police سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com