English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
Other Matches
well heeled پولدار
nabob پولدار
well-heeled پولدار
plutocrats پولدار
plutocrat پولدار
well fixed پولدار
multi-millionaire بسیار پولدار
multi-millionaires بسیار پولدار
look like a million dollars <idiom> پولدار به نظر رسیدن
loaded پولدار دارای پول زیاد
I'm not made of money! <idiom> من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
the story goes گویند
they say گویند
it is said that گویند که
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
people say مردم می گویند
the report goes چنین گویند
sugar daddy <idiom> پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . به این می گویند دانشمند
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
alburnum طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
collapse slump از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
dying declarations در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
sickle leaf برگ های داسی شکل [این طرح در فرش های لچک ترنج شاه عباسی بکار می رود و به آن برگ های شاه عباسی نیز می گویند.]
dumpiness خیلی
far and away خیلی
dammit خیلی
highly خیلی
very خیلی
for long خیلی
damn خیلی
copious خیلی
ten خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
many خیلی
villainous خیلی بد
to a large extent خیلی
very little خیلی کم
routh خیلی
in large quantities خیلی خیلی
not a few خیلی ها
span new خیلی تازه
subminiature خیلی کوچک
skinless خیلی حساس
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
senseful خیلی حساس
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
sappy خیلی احساساتی
far and away خیلی دور
far off خیلی دور
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
rotundily چاقی خیلی
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
superrabundant خیلی زیاد
number one خیلی خوب
too tough خیلی سفت
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
before you can say knife خیلی زود
benedicite خیلی خوب
by leaps and bounds خیلی تند
very light خیلی سبک
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
ultraconservative خیلی محتاط
toploftiness خیلی متکبر
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
corking خیلی زیبا
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
dead slow خیلی اهسته
bone dry خیلی خشک
thank you very much خیلی متشکرم
swith خیلی عظیم
oodles خیلی زیاد
ritzy خیلی شیک
raff خیلی زیاد
much was said خیلی حرفهازده شد
level best خیلی عالی
iam in bad خیلی محتاجم
hit bottom <idiom> خیلی پست
immensurable خیلی قدیم
lily white خیلی سفید
in no time خیلی زود
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
many persons خیلی اشخاص
it is very easily done خیلی به اسانی
He is a loose card . خیلی ول است
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
lower most خیلی پست تر
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
much worse خیلی بدتر
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
giantess زن خیلی قدبلند
primely خیلی خوب
precisian خیلی دقیق
pixilated خیلی حساس
to pieces <idiom> خیلی زیاده
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
hand and glove خیلی صمیمی
hand and glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
pianissmo خیلی نرم
overstrung خیلی حساس
hand in glove خیلی نزدیک
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
oftentimes خیلی اوقات
of vital importance خیلی ضروری
(a) snap <idiom> خیلی ساده
level best خیلی خوب
at most خیلی باشد
cool <adj.> خیلی خوب
stentorian خیلی بلند
faraway خیلی دور
Many thanks! خیلی ممنون!
whopping خیلی بزرگ
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
decrepit خیلی پیر
immediate خیلی فوری
superabundant خیلی زیاد
awesome <adj.> خیلی خوب
great <adj.> خیلی خوب
really wicked خیلی محشر
really sick خیلی محشر
precipitating خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitated خیلی سریع
precipitate خیلی سریع
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
many times <adv.> خیلی از اوقات
highs خیلی بزرگ
highest خیلی بزرگ
high خیلی بزرگ
frequently خیلی اوقات
quaint خیلی فریف
wells خیلی خوب
well خیلی خوب
glorious خیلی خوب
very good خیلی خوب
goody-goody خیلی خوب
goody-goodies خیلی خوب
goody goody خیلی خوب
often خیلی اوقات
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
parlous خیلی مهیب
open-and-shut خیلی سهل
open and shut خیلی سهل
often <adv.> خیلی از اوقات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com