English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
Other Matches
rill erosion این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
attrition rate میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
ruining نابودی
inexistence نابودی
destruction نابودی
liquidation نابودی
naught نابودی
extermination نابودی
ruins نابودی
annihilation نابودی
extirpation نابودی
ruin نابودی
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
smashup نابودی تصادم
annihilation operator عملگر نابودی
biological extinction نابودی زیستی
annihilation radiation تابش نابودی
self annihilation نابودی نفس
arid erosion فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
p goeth before destruction غرورمقدمه نابودی یاهلاکت است
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
exterminatory اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
yearly سالیانه
annuals سالیانه
annually سالیانه
annual سالیانه
annum سالیانه
annual precipitation بارندگی سالیانه
anniversary سوگواری سالیانه
anniversaries سوگواری سالیانه
annual payment قسط سالیانه
annual report گزارش سالیانه
growth ring دایره سالیانه
year to year fluctuation نوسانات سالیانه
annual training اموزش سالیانه
yearly allowance مقرری سالیانه
annuity مستمری سالیانه
yearly instalmernts اقساط سالیانه
per annum هر سالی سالیانه
annual payment پرداخت سالیانه
annuallyy هر ساله سالیانه
p.a مخفف سالیانه
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
octingentenary or octocen هشتصدمین جشن سالیانه
annuitant گیرنده مستمری سالیانه
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
annuality factor ضریب مستمر سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annals وقایع سالیانه سالنامه
miaasl کتاب نماز سالیانه
mass book کتاب نماز سالیانه
anniversary جشن سالیانه عروسی
anniversaries جشن سالیانه عروسی
annual payment factor ضریب بازپرداخت سالیانه
quinquagenary پنجاهمین جشن سالیانه
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
wears فرسایش
abrasions فرسایش
abrasion فرسایش
attrition فرسایش
depletion فرسایش
fraying فرسایش
erosion فرسایش
wear فرسایش
annuity حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
precession فرسایش لوله
bioerosion فرسایش زیستی
selective erosion فرسایش انتخابی
soil erosion فرسایش خاک
sheet washing فرسایش رویی
shore erosion فرسایش ساحلی
sever erosion فرسایش نابهنجار
weathering فرسایش در اثرهوا
erosion فرسایش وسایل
attrition فرسایش نیروها
rill erosion فرسایش شیاری
surface erosion فرسایش سطحی
beach erosion فرسایش ساحلی
concrete erosion فرسایش بتن
sheet washing فرسایش سطحی
erodibility قابلیت فرسایش
weathring test ازمایش فرسایش
wind erosion فرسایش بادی
natural erosion فرسایش طبیعی
erosive فرسایش دهنده
natural erosion فرسایش نابهنجار
nuclear corrosion فرسایش هستهای
pot hole دیگ فرسایش
erosion control جلوگیری از فرسایش
spark erossion فرسایش الکتریکی
erodible قابل فرسایش
scuffing خراش فرسایش
electro erosion فرسایش الکتریکی
gully erosion فرسایش خندقی
internal erosion فرسایش داخلی
scuffed خراش فرسایش
scuffs خراش فرسایش
accelerated erosion فرسایش تشدیدی
scuff خراش فرسایش
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
quater cent nary جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
peter pence زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
parentalia جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
wet year سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
to settle an a برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
abrasion of surface فرسایش سطح فرش
attenuation فرسایش انرژی موج
geologic erosion فرسایش زمین شناسی
electro erosion process فرایند فرسایش الکتریکی
elutriation شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive فرسایش قوس الکتریکی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
encaenia جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
restraint نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability قابلیت عدم فرسایش در هوا
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraints نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
withholding tax مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding taxes مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
soliflucation فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
detritus ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetties سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetty سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
findings یافته
finding یافته
aprons لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
instinct with force نیرو یافته
linked پیوند یافته
porrect بسط یافته
depauperate تقلیل یافته
awakened اگاهی یافته
mature economy تکامل یافته
glorified تجلیل یافته
endrgized انرژی یافته
past پایان یافته
due out خاتمه یافته
nee تولد یافته
generalized تعمیم یافته
deployed گسترش یافته
allocated اختصاص یافته
done وقوع یافته
extended تمدید یافته
matched تطبیق یافته
nascent پیدایش یافته
instinct with life روح یافته
expanded بسط یافته
downfallen زوال یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
waney کاهش یافته
full-fledged تکامل یافته
full fledged تکامل یافته
wany کاهش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
organized سازمان یافته
transferred انتقال یافته
tuned وفق یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
transmissive انتقال یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com