English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English Persian
bactericidal نابود کنندهء باکتری
Other Matches
anesthetic کم کنندهء حس
pitcher پرتاب کنندهء توپ
assuror بیمه کنندهء عمر
antitussive ارام کنندهء سرفه
assurer بیمه کنندهء عمر
selenium rectifier یکسو کنندهء سلنیومی
amplifiers تقویت کنندهء برق
amplifier تقویت کنندهء برق
pitchers پرتاب کنندهء توپ
animators تهیه کنندهء فیلمهای کارتون
animator تهیه کنندهء فیلمهای کارتون
antigen مواد تولید کنندهء پادتن
antigens مواد تولید کنندهء پادتن
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
anaphrodisia داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
bacteria باکتری
micro or ganism باکتری
microphyte باکتری
antibacteria ضد باکتری
bactericide باکتری کش
diplococcus باکتری اوره
bacteriolysis انهدام باکتری
aerobic bacteria باکتری هوازی
anaerobic bacteria باکتری بیهوازی
bacterial وابسته به باکتری
bacteriophagy باکتری خواری
bacteriology باکتری شناسی
phage باکتری خوار
bacteria باکتری ترکیزه
bacteriological باکتری شناسی
audio وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
bacterization تحت تاثیر باکتری
chemosynthesis سنتز باکتری شیمیایی
denitrifying bacteria باکتری کاهنده نیترات
spirochaeta هر نوع باکتری مارپیچ
spirochete هر نوع باکتری مارپیچ
hexachlorophene ماده متبلور باکتری کش
spirochaete هر نوع باکتری مارپیچ
non-existent نابود
bacterize تحت تاثیر باکتری قراردادن
perishability نابود شدنی
to fall away نابود شدن
give out <idiom> نابود شده
to go to pot نابود شدن
extermination نابود شدن
destroyers نابود کننده
goes نابود شدن
perishable نابود شدنی
annihilated نابود کردن
annihilable نابود شدنی
annihilate نابود کردن
annihilates نابود کردن
annihilator نابود کننده
go نابود شدن
annihilating نابود کردن
destroyer نابود کننده
diplococcic ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
to get somebody out of the way کسی را نابود کردن
t omelted away کم کم نابود یا کوچک شدن
to pass a way مردن نابود شدن
extirpate بکلی نابود کردن
self destroyer نابود کننده خود
self naughting نابود سازی خود
perish تلف شدن نابود کردن
nuking با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nukes با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuked با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuke با جنگ افزارهستهای نابود کردن
indestructible از میان نرفتنی نابود نشدنی
destroys ویران کردن نابود ساختن
destroy ویران کردن نابود ساختن
perishes تلف شدن نابود کردن
perished تلف شدن نابود کردن
destroying ویران کردن نابود ساختن
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
disposal کشف شدن هدف نابود کردن
self annihilation کشتن نفس خود نابود سازی
antithyroid ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
bacteriolysis مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
subversion نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com