English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
English Persian
infirm ناتوان
disabled ناتوان
incapable ناتوان
invalid ناتوان
invalids ناتوان
unable ناتوان
handicapped ناتوان
asthenic ناتوان
impuissant ناتوان
incapable <adj.> ناتوان
unfit <adj.> ناتوان
impotent <adj.> ناتوان
inable <adj.> ناتوان
incapacitated <adj.> ناتوان
incompetent <adj.> ناتوان
Other Matches
debilitative ناتوان کننده
invalidates ناتوان کردن
irretentive ناتوان در نگاهداری
impotent ناتوان اکار
feeble ناتوان عاجز
feebler ناتوان عاجز
feeblest ناتوان عاجز
weakling ناتوان بی بنیه
weaklings ناتوان بی بنیه
debilitant ناتوان کننده
debilitate ناتوان کردن
debilitation ناتوان سازی
disenable ناتوان کردن
invalidated ناتوان کردن
invalidate ناتوان کردن
disabling ناتوان ساختن
disable ناتوان ساختن
decay که ناتوان میشود
decayed که ناتوان میشود
invalid ناتوان کردن
decaying که ناتوان میشود
disable ناتوان کردن
invalids ناتوان کردن
disables ناتوان کردن
sickly ناتوان رنجور
sicklier ناتوان رنجور
decays که ناتوان میشود
sickliest ناتوان رنجور
disabling ناتوان کردن
disables ناتوان ساختن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
disable pulse تپش ناتوان ساز
enervate ناتوان کردن بی اثرکردن
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupt ناتوان کردن وقفه
disabling ناتوان ساختن از کارانداختن
disables ناتوان ساختن از کارانداختن
disable ناتوان ساختن از کارانداختن
interrupting ناتوان کردن وقفه
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarm وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarmed وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
gruel عاجز کردن ناتوان کردن
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com