English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English Persian
interrupt ناتوان کردن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
interrupts ناتوان کردن وقفه
Other Matches
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
disarmed وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
invalidates ناتوان کردن
disable ناتوان کردن
invalids ناتوان کردن
invalid ناتوان کردن
disenable ناتوان کردن
disables ناتوان کردن
invalidated ناتوان کردن
invalidate ناتوان کردن
disabling ناتوان کردن
debilitate ناتوان کردن
enervate ناتوان کردن بی اثرکردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
gruel عاجز کردن ناتوان کردن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
short time rating کار کردن با وقفه
impuissant ناتوان
handicapped ناتوان
unable ناتوان
asthenic ناتوان
disabled ناتوان
infirm ناتوان
incapable ناتوان
incompetent <adj.> ناتوان
inable <adj.> ناتوان
incapacitated <adj.> ناتوان
invalid ناتوان
invalids ناتوان
impotent <adj.> ناتوان
incapable <adj.> ناتوان
unfit <adj.> ناتوان
disable ناتوان ساختن
feeblest ناتوان عاجز
weaklings ناتوان بی بنیه
decays که ناتوان میشود
sicklier ناتوان رنجور
decay که ناتوان میشود
sickly ناتوان رنجور
disables ناتوان ساختن
decaying که ناتوان میشود
debilitative ناتوان کننده
impotent ناتوان اکار
feebler ناتوان عاجز
debilitation ناتوان سازی
weakling ناتوان بی بنیه
irretentive ناتوان در نگاهداری
disabling ناتوان ساختن
debilitant ناتوان کننده
sickliest ناتوان رنجور
decayed که ناتوان میشود
feeble ناتوان عاجز
disables ناتوان ساختن از کارانداختن
disable ناتوان ساختن از کارانداختن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
disable pulse تپش ناتوان ساز
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
disabling ناتوان ساختن از کارانداختن
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
ceasing وقفه
jibs وقفه
arrested وقفه
stick وقفه
arrests وقفه
chasms وقفه
hoid up وقفه
hold back وقفه
chasm وقفه
arrest وقفه
interrupts وقفه
deadlock وقفه
jibbing وقفه
station وقفه
paralysis وقفه
standstil وقفه
stationed وقفه
stations وقفه
break وقفه
breaks وقفه
interruptions وقفه
ceases وقفه
ceased وقفه
cease وقفه
gap وقفه
jibbed وقفه
jib وقفه
stound وقفه
interruption وقفه
blocked وقفه
block وقفه
desuetude وقفه
discontinuance وقفه
interrupt وقفه
down time وقفه
blocking وقفه
standstill وقفه
blocks وقفه
interval وقفه
hiatus وقفه
dead lock وقفه
pause وقفه
abeyance وقفه
paused وقفه
pauses وقفه
pausing وقفه
gaps وقفه
interrupting وقفه
at a stretch بی وقفه
suspensions وقفه
suspension وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
uninterrupted بی وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
continous cycle دوره بی وقفه
run on بدون وقفه
caesura وقفه ایست
interval ایست وقفه
sticking voltage ولتاژ وقفه
uninterrupted duty کار بی وقفه
system interrupt وقفه سیستم
full stops وقفه کامل
automatic interrupt وقفه خودکار
vectored interrupt وقفه برداری
time out وقفه فاصله
massed practice تمرین بی وقفه
massed learning یادگیری بی وقفه
nerve block وقفه عصبی
affect block وقفه عاطفه
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
priority interrupt وقفه اولویت
program interrupt وقفه برنامه
unceasing بدون وقفه
wind rocked out وقفه تنفسی
machine interupption وقفه ماشین
full stop وقفه کامل
interrupt vector بردار وقفه
interrupt driven وقفه گرا
interrupt handler گرداننده وقفه
blocking period دوره وقفه
work stoppage وقفه در کار
external interrupt وقفه خارجی
betweentimes درمدت وقفه
disarms ثیرات وقفه شدن
disarm ثیرات وقفه شدن
parabiosis وقفه رسانش عصبی
arm خط وط وقفه فعال شده .
interrupts حرکت دادن وقفه
clock interrupt وقفه زمان سنجی
scanned interrupt وقفه پویش شده
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
interrupt حرکت دادن وقفه
ups تامین برق بی وقفه
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
interrupting حرکت دادن وقفه
disarmed ثیرات وقفه شدن
insolvency وقفه در پرداخت دیون
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting خط وقفه که فعال شده است
continous متصل متوالی بدون وقفه
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupt خط وقفه که فعال شده است
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com