Dictiornary-Farsi | ناحیه اوضاع جوی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
climate	ناحیه اوضاع جوی
climates	ناحیه اوضاع جوی


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
conditions	اوضاع
circumstances	اوضاع
weathered	اوضاع جوی
vicissitudes of time	تغییر اوضاع
actual state of affairs	اوضاع کنونی
conditions	شرایط اوضاع
weather	اوضاع جوی
weathers	اوضاع جوی
actual state of affairs	اوضاع فصلی
the lie of the land	چگونگی اوضاع مهثب
How do you predict(view)the situation?	اوضاع را چگونه می بینی ؟
policy of d.	سیاست واگذاری اوضاع
In the light of present circumstances.	باتوجه به اوضاع کنونی
low water mark	منتهای بدی اوضاع
it is quite another story now	اوضاع اکنون دگرگون
anarchical	مربوط به اشفتگی اوضاع
anarchic	مربوط به اشفتگی اوضاع
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents).	اوضاع آبستن حوادث است
geophysics	علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
keep up with the times	موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
protohistory	مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
make room for someone or something <idiom>	برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to acclimatize/acclimatise [British E]	[به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances	[به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself	[به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).	اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
Whistle past the graveyard <idiom>	تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
to become acclimatized	[به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to mend matters	کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
opportunism	به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
sonde	اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
rabal	روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
districts	ناحیه
range	ناحیه
ranged	ناحیه
output area	ناحیه
ranges	ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
sympatric	هم ناحیه
proclimax	ناحیه
demesne	ناحیه
situs	ناحیه
reaching	ناحیه
reaches	ناحیه
reached	ناحیه
reach	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
subregion	ناحیه
realms	ناحیه
sector	ناحیه
partition	ناحیه
partitions	ناحیه
area	ناحیه
areas	ناحیه
zones	ناحیه
shire	ناحیه
zone	ناحیه
shires	ناحیه
realm	ناحیه
sectors	ناحیه
wards	ناحیه
ward	ناحیه
regions	ناحیه
region	ناحیه
district	ناحیه
input area	ناحیه ورودی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
sciatic	ناحیه چاربند
slum	ناحیه فقیرنشین
littoral	ناحیه ساحلی
regions	ناحیه عملیات
slums	ناحیه فقیرنشین
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
measuring range	ناحیه ی سنجش
motor area	ناحیه حرکتی
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
heat affected zone	ناحیه پیوند
goldfield	ناحیه زرخیز
critical region	ناحیه بحرانی
critical region	ناحیه شاخص
dead space	ناحیه کور
Sept	ناحیه محصو
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
edge zone	ناحیه لبه
indifference zone	ناحیه خنثی
forbidden zone	ناحیه ممنوع
frequency region	ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
genital zone	ناحیه تناسلی
gold field	ناحیه زرخیز
naval district	ناحیه دریایی
oral zone	ناحیه دهانی
output area	ناحیه خروجی
skid row	ناحیه پست
soft spot	ناحیه نشست
region	ناحیه عملیات
regions	ناحیه فضا
suppressor area	ناحیه بازدارنده
telephone area	ناحیه اتصال
territorialization	ایجاد ناحیه
the abdominal region	ناحیه شکم
regions	ناحیه نظامی
touch spot	ناحیه بساوشی
two phase region	ناحیه دو فازی
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
work area	ناحیه کاری
part	سهم ناحیه
region	ناحیه نظامی
silva	ناحیه جنگلی
storage area	ناحیه انبارش
overflow area	ناحیه سرریز
pyramidal area	ناحیه هرمی
radius of action	ناحیه رانندگی
range of adjustment	ناحیه تنظیم
range of storke	ناحیه ضربه
range of variation	ناحیه تغییر
range of variation	ناحیه انحراف
recording eara	ناحیه ضبط
residential area	ناحیه مسکونی
region	ناحیه فضا
scan area	ناحیه پیمایش
sector commander	فرمانده ناحیه
zone of contact	ناحیه تماس
critical area	ناحیه بحرانی
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
zones	منطقه ناحیه
active area	ناحیه فعال
Equator	ناحیه استوایی
broca's area	ناحیه بروکا
area search	جستجوی ناحیه
districts	ناحیه نظامی
boom swing	ناحیه لرزش
terrain	زمین ناحیه
regionalism	ناحیه گرایی
zone	منطقه ناحیه
baffle area	ناحیه کور
buffer area	ناحیه میانگیر
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
sector	خط کش ریاضی ناحیه
audio range	ناحیه صوتی
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
district	ناحیه نظامی
common area	ناحیه مشترک
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
climatic region	ناحیه اقلیمی
fixed area	ناحیه ثابت
arid area	ناحیه خشک
lumbar	ناحیه کمر
paler	ناحیه محصور قلمروحدود
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
coagulation	تجمع مواد در یک ناحیه
coalfield	ناحیه ذغال خیز
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
naval district	ناحیه عملیات دریایی
palest	ناحیه محصور قلمروحدود
zone	ناحیه دسته بندی
palatinate	ناحیه قلمرو کنت
pierian	وابسته به ناحیه پیریا
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
primary sensory area	ناحیه حسی نخستین
papas	پاپ کشیش ناحیه
space charge	ناحیه بار فضا
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
domain	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
zones	ناحیه دسته بندی
zonule	منطقه یا ناحیه کوچک
tertiary projection area	ناحیه فرافکنی سوم
wing	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods <idiom>	ناحیه یا قسمتی از کشور
papa	پاپ کشیش ناحیه
regionalist	منطقهای ناحیه گرای
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
rimland	حومه ناحیه مرکزی
long wave range	ناحیه موج بلند
shielding region	ناحیه حفافت کننده
winging	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
coalfields	ناحیه ذغال خیز
catchment area	ناحیه تحت پوشش
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
interference zone	ناحیه ی تداخل امواج
interference area	ناحیه ی تداخل امواج
forbidden energy zone	ناحیه انرژی ممنوع
auditory projection area	ناحیه ادراک شنیداری
breadbasket	معده ناحیه حاصلخیز
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
bailiwick	ناحیه قلمرو مامور
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
high frequency range	ناحیه ی فرکانس بالا
executive area	ناحیه هماهنگ ساز
drilling range	ناحیه مته کاری