English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
lapland ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Other Matches
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
northing عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
free ports بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
northeast شمال شرقی شمال شرق
north west شمال غرب شمال غربی
north north east میان شمال و شمال خاور
north by cast میان شمال و شمال شرقی
north east شمال شرق شمال شرقی
north-east شمال شرقی در شمال شرق
northwest شمال غرب شمال غربی
north-west شمال غربی در شمال غرب
kinfolk اقوام
kirghiz اقوام قرقیز
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
gallophile دوستدار اقوام گل وفرانسوی
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-Semite مخالف اقوام سامی
slavophil دوستدار اقوام اسلاو
ethnology علم مطالعه نژادها و اقوام
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
habitation سکونت
habitations سکونت
habitance سکونت
habitancy سکونت
balto slavic شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
habituated سکونت کردن
occupancy cycle دوره سکونت
habitable قابل سکونت
residence سکونت سکنی
habitat محل سکونت
residences سکونت سکنی
habitableness قابلیت سکونت
habituate سکونت کردن
habitats محل سکونت
quarters محل سکونت
fetishes اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetish اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
residents در جائی سکونت داشتن
habitably بطور قابل سکونت
occupancy سکونت اشغال مال
resident در جائی سکونت داشتن
lodgings محل سکونت اطاق کرایهای
lodging محل سکونت اطاق کرایهای
quartering محل سکونت سکنا دهنده
beggary محل سکونت گدایان گداخانه
ultramontanism سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
ghettoes محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghettos محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
ghetto محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
adeno میباشد
afr میباشد
ads میباشد
aden میباشد
adeni میباشد
aceto میباشد
sequoia میباشد
afro میباشد
ad میباشد
gametophyte میباشد
gallium میباشد
he is a man he is sick وی مریض میباشد
northerly شمال
north در شمال
north <adj.> شمال
north شمال
iodin عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
custodian بستههای دیسک و ..... میباشد
iodine عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
custodians بستههای دیسک و ..... میباشد
north روبه شمال
northerner اهل شمال
northerners اهل شمال
north western شمال غربی
north-western شمال غربی
northbound عازم شمال
north-eastern از شمال خاوری
north-eastern رو به شمال شرق
northwestern شمال غربی
magnetic north شمال مغناطیسی
Libya شمال افریقا
north باد شمال
north westerly شمال غربی
north westerly در شمال باختر
north-westerly شمال غربی
north-easterly شمال شرقی
north-westerly در شمال باختر
north-east شمال شرق
the north pole قطب شمال
NW شمال غربی
arctic قطب شمال
North Pole قطب شمال
northerly به سمت شمال
true north شمال واقعی
northeastern شمال شرقی
compass rose شمال نما
northwest شمال باختری
north east در شمال خاور
compass north شمال مغناطیسی
north west شمال باختر
northwardly سوی شمال
north-west شمال غرب
northeastward شمال شرقی
north wind باد شمال
northeast شمال خاوری
north east شمال خاور
true north شمال جغرافیایی
ina northerly direction سوی شمال
epsilon bootis رایت شمال
arcturus نگهبان شمال
true north شمال حقیقی
north easterly شمال شرقی
northern ساکن شمال
grid north شمال شبکه
anopheles که ناقل میکرب مالاریا میباشد
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
north wester باد شمال باختر
northeaster باد شمال خاوری
north-eastern به سوی شمال شرق
north light roof بام شمال نور
north easter باد شمال خاور
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
magnetic north pole قطب شمال مغناطیسی
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
Nordic وابسته به شمال اروپا
northeaster نسیم شمال شرقی
northeastern مربوط به شمال شرقی
compass north شمال قطب نما
smew مرغابی شمال اروپاواسیا
rubicon رودی در شمال ایتالیا
northwestwards بطرف شمال غربی
northwester طوفان شمال غربی
celestial north pole قطب شمال عالم
northwards بسوی شمال شمالا
Arctic Circle مدار قطب شمال
northwardly بطرف شمال شمالی
northwester باد شمال غربی
norther بیشتر بطرف شمال
upstater اهل شمال استان
northeastward بطرف شمال شرقی
northward بسوی شمال شمالا
NW مخفف شمال غرب
northernmost دورترین محل در شمال
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
operational weapon جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
AC مخفف اصطلاح شیمیایی alicyclic میباشد
froud number عدد فرود که بدون بعد میباشد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
common user supplies کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
vacuist کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
aces میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
ace میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
vestry نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
common user items کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
low dutch زبان شمال المان و هلندی
steelhead ماهی ازاد شمال امریکا
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
arctic وابسته بقطب شمال سرد
lemming موش صحرایی قطب شمال
moor اهل شمال افریقا مسلمان
lemmings موش صحرایی قطب شمال
uptown واقع در محلات شمال شهر
moors اهل شمال افریقا مسلمان
moored اهل شمال افریقا مسلمان
polar وابسته به قطب شمال وجنوب
piedmont ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
europatents اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
inversion ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
inversions ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
sestina سبک شعر بزمی که شبیه مسدس میباشد
acantho کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
warheads قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
capital bonus سودسهام معادل کلمه dividened stock میباشد
five and ten کالاهایی که قیمت ان بین 5 تا01 سنت میباشد
warhead قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
granite paper کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
inkberry درخت خاص شمال شرق امریکا
baseline document سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
eurocheque چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
continuous flow oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
zone of rock fracture ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com