Dictiornary-Farsi | ناحیه محصو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
Sept	ناحیه محصو


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
local <adj.>	ناحیه ای
sector	ناحیه
sectors	ناحیه
district	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
zones	ناحیه
zone	ناحیه
subregion	ناحیه
reaches	ناحیه
reached	ناحیه
reach	ناحیه
situs	ناحیه
ranges	ناحیه
ranged	ناحیه
range	ناحیه
demesne	ناحیه
districts	ناحیه
realms	ناحیه
realm	ناحیه
reaching	ناحیه
area	ناحیه
ward	ناحیه
partitions	ناحیه
wards	ناحیه
proclimax	ناحیه
partition	ناحیه
areas	ناحیه
shire	ناحیه
regions	ناحیه
output area	ناحیه
shires	ناحیه
region	ناحیه
climatic region	ناحیه اقلیمی
common area	ناحیه مشترک
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
critical region	ناحیه بحرانی
oral zone	ناحیه دهانی
critical area	ناحیه بحرانی
sector commander	فرمانده ناحیه
motor area	ناحیه حرکتی
buffer area	ناحیه میانگیر
suppressor area	ناحیه بازدارنده
naval district	ناحیه دریایی
storage area	ناحیه انبارش
output area	ناحیه خروجی
soft spot	ناحیه نشست
active area	ناحیه فعال
skid row	ناحیه پست
area search	جستجوی ناحیه
audio range	ناحیه صوتی
arid area	ناحیه خشک
baffle area	ناحیه کور
silva	ناحیه جنگلی
boom swing	ناحیه لرزش
broca's area	ناحیه بروکا
telephone area	ناحیه اتصال
critical region	ناحیه شاخص
dead space	ناحیه کور
radius of action	ناحیه رانندگی
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
genital zone	ناحیه تناسلی
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
input area	ناحیه ورودی
gold field	ناحیه زرخیز
goldfield	ناحیه زرخیز
heat affected zone	ناحیه پیوند
indifference zone	ناحیه خنثی
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
range of storke	ناحیه ضربه
range of variation	ناحیه تغییر
frequency region	ناحیه فرکانس
forbidden zone	ناحیه ممنوع
overflow area	ناحیه سرریز
measuring range	ناحیه ی سنجش
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
littoral	ناحیه ساحلی
depletion barrier	ناحیه تخلیه
residential area	ناحیه مسکونی
pyramidal area	ناحیه هرمی
depletion layer	ناحیه تخلیه
sciatic	ناحیه چاربند
scan area	ناحیه پیمایش
edge zone	ناحیه لبه
fixed area	ناحیه ثابت
recording eara	ناحیه ضبط
territorialization	ایجاد ناحیه
sector	خط کش ریاضی ناحیه
two phase region	ناحیه دو فازی
regions	ناحیه نظامی
regions	ناحیه عملیات
part	سهم ناحیه
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
work area	ناحیه کاری
zone of contact	ناحیه تماس
districts	ناحیه نظامی
district	ناحیه نظامی
range of variation	ناحیه انحراف
zone	منطقه ناحیه
zones	منطقه ناحیه
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
regions	ناحیه فضا
slums	ناحیه فقیرنشین
slum	ناحیه فقیرنشین
range of adjustment	ناحیه تنظیم
region	ناحیه نظامی
lumbar	ناحیه کمر
the abdominal region	ناحیه شکم
touch spot	ناحیه بساوشی
region	ناحیه فضا
regionalism	ناحیه گرایی
region	ناحیه عملیات
terrain	زمین ناحیه
Equator	ناحیه استوایی
regionalist	منطقهای ناحیه گرای
hot temperature zone	ناحیه بسیار گرم
zones	ناحیه دسته بندی
high frequency range	ناحیه ی فرکانس بالا
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
zone	ناحیه دسته بندی
domains	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
naval district	ناحیه عملیات دریایی
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
pierian	وابسته به ناحیه پیریا
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
long wave range	ناحیه موج بلند
primary sensory area	ناحیه حسی نخستین
winging	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
interference zone	ناحیه ی تداخل امواج
interference area	ناحیه ی تداخل امواج
wing	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
domain	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
palatinate	ناحیه قلمرو کنت
tertiary projection area	ناحیه فرافکنی سوم
zonule	منطقه یا ناحیه کوچک
shielding region	ناحیه حفافت کننده
common storage area	ناحیه اشتراکی انباره
coal field	ناحیه زغال خیز
climate	ناحیه اوضاع جوی
breadbasket	معده ناحیه حاصلخیز
climates	ناحیه اوضاع جوی
bailiwick	ناحیه قلمرو مامور
auditory projection area	ناحیه ادراک شنیداری
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
space charge	ناحیه بار فضا
papa	پاپ کشیش ناحیه
local area network	شبکه ناحیه محلی
papas	پاپ کشیش ناحیه
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
neck of the woods <idiom>	ناحیه یا قسمتی از کشور
crygenic region	ناحیه انجماد سنجی
coalfield	ناحیه ذغال خیز
drilling range	ناحیه مته کاری
palest	ناحیه محصور قلمروحدود
executive area	ناحیه هماهنگ ساز
rimland	حومه ناحیه مرکزی
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
paler	ناحیه محصور قلمروحدود
forbidden energy zone	ناحیه انرژی ممنوع
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
coalfields	ناحیه ذغال خیز
delinquency area	ناحیه بزه خیز
coagulation	تجمع مواد در یک ناحیه
catchment areas	ناحیه تحت پوشش
catchment area	ناحیه تحت پوشش
ward heeler	کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
vhf range	ناحیه فرکانس خیلی بالا
vorlage	خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
sector commander	فرمانده ناحیه پدافند هوایی
superintendent registrar	سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
rainfall area	منطقه بارش ناحیه بارندگی
territorialization	محدود کردن بیک ناحیه
orbitonasal	وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
outbound	عازم ناحیه دور دست
weaker	ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest	ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaknesses	ناحیه نزدیک نوک شمشیر
infrasonic frequency range	ناحیه فرکانس مادون صوت
hyperesthesia	حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
hyperaesthesia	حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
zoomed	بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms	بزرگ کردن یک ناحیه از متن
high frequency region of a spectrum	ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
zoom	بزرگ کردن یک ناحیه از متن
exurb	ناحیه یا منطقهء خارج شهری
biota	زندگی گیاهان وجانوران یک ناحیه
weak	ناحیه نزدیک نوک شمشیر
depth of hardening zone	عمق ناحیه سخت گردانی

Sept