English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
Other Matches
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
bilboa شمشیر
swordsman شمشیر زن
bilbo شمشیر
spurtle شمشیر
swords شمشیر
sword شمشیر
spit شمشیر
blade شمشیر
spits شمشیر
bolo شمشیر
fencer شمشیر باز
daito شمشیر بزرگ
foilsman شمشیر باز
steels شمشیر پولادی
swordfishes شمشیر ماهی.
swordfish شمشیر ماهی.
steeled شمشیر پولادی
steel شمشیر پولادی
sabre cut زخم شمشیر
claymore شمشیر دودمه
gladiate شمشیر مانند
steeling شمشیر پولادی
baldric بند شمشیر
foible تیغه شمشیر
foibles تیغه شمشیر
pommel قبه شمشیر
pommels قبه شمشیر
blade تیغه شمشیر
handles قبضه شمشیر
handle قبضه شمشیر
fences شمشیر بازی
hilts دسته شمشیر
at the point of the sword بدم شمشیر
scabbards غلاف شمشیر
scabbard غلاف شمشیر
swordplay فن شمشیر بازی
rapiers شمشیر دودم
rapier شمشیر دودم
hilt دسته شمشیر
fence شمشیر بازی
sword cut زخم شمشیر
sword knot شرابه شمشیر
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
sword dance رقص شمشیر
sword cutter شمشیر ساز
tucker شمشیر ساز
sword fish شمشیر ماهی
swordlike شمشیر مانند
swordsman شمشیر باز
swordsmanship شمشیر بازی
to carry sword شمشیر جستن
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
in line شمشیر در وضع حمله
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
falchion شمشیر کوتاه و پهن
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
fences شمشیر بازی کردن
scimitar شمشیر هلالی شکل
academic assault شمشیر بازی نمایشی
fence شمشیر بازی کردن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
backsword شمشیر یک لبهء برنده
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
sabres شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
sabre شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
saber شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
touches برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
touch برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
dubbed باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
curtana شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
districts ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
partitions ناحیه
ward ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
reached ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
reach ناحیه
regions ناحیه
region ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
range ناحیه
wards ناحیه
demesne ناحیه
proclimax ناحیه
shire ناحیه
shires ناحیه
realm ناحیه
zones ناحیه
realms ناحیه
sympatric هم ناحیه
output area ناحیه
sectors ناحیه
sector ناحیه
partition ناحیه
situs ناحیه
area ناحیه
areas ناحیه
district ناحیه
subregion ناحیه
zone ناحیه
output area ناحیه خروجی
Equator ناحیه استوایی
oral zone ناحیه دهانی
terrain زمین ناحیه
erogenous zone ناحیه شهوتزا
naval district ناحیه دریایی
motor area ناحیه حرکتی
territorialization ایجاد ناحیه
overflow area ناحیه سرریز
storage area ناحیه انبارش
soft spot ناحیه نشست
scan area ناحیه پیمایش
audio range ناحیه صوتی
sciatic ناحیه چاربند
recording eara ناحیه ضبط
range of variation ناحیه انحراف
range of variation ناحیه تغییر
range of storke ناحیه ضربه
range of adjustment ناحیه تنظیم
sector commander فرمانده ناحیه
radius of action ناحیه رانندگی
regionalism ناحیه گرایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com