English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (2 milliseconds)
English Persian
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
Other Matches
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
beauties زیبایی
kalon زیبایی
pulchritude زیبایی
inelegance نا زیبایی
good looks زیبایی
sheen زیبایی
trimness زیبایی
concinnity زیبایی
beauty زیبایی
beauty spot خال زیبایی
beauty spots خال زیبایی
salon سالن زیبایی
grace زیبایی خوبی
picturesqueness زیبایی روشنی
esthete زیبایی گرا
aesthetically زیبایی شناختی
aesthetically وابسته به زیبایی
elegance زیبایی وقار
aesthetic زیبایی شناختی
salons سالن زیبایی
aesthetic وابسته به زیبایی
glee زیبایی کامیابی
aesthetics زیبایی شناسی
aesthetician زیبایی شناس
beauty salon سالن زیبایی
constructivism ضد زیبایی شناسی
esthetics زیبایی شناسی
esthetic زیبایی شناختی
there is no style about her سرووضعش زیبایی
gracing زیبایی خوبی
prettiness زیبایی عاریتی
aestheticism زیبایی گرایی
graced زیبایی خوبی
graces زیبایی خوبی
esthetician زیبایی شناس
aesthetes زیبایی گرا
aesthete زیبایی گرا
seeming فاهر نما زیبایی
plastic surgery جراحی ترمیمی و زیبایی
she was a model of besuty نمونه زیبایی بود
unprompted دارای زیبایی طبیعی
saloons سالن زیبایی رستوران
venus الهه عشق و زیبایی
saloon سالن زیبایی رستوران
body-building ورزش زیبایی اندام
a beauty and an elegance beyond [ without] compare زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
aphrodite الههء عشق و زیبایی
body building ورزش زیبایی اندام
aesthetics زیبایی گرایی مبحث
psyche شاهزاده زیبایی که " کوپید"
queen of love زهره نام الهه زیبایی
disease ناخوشی
sicknesses ناخوشی
unhealthiness ناخوشی
malady ناخوشی
morbidity ناخوشی
trichosis ناخوشی مو
sickness ناخوشی
morbidness ناخوشی
illnesses ناخوشی
indisposedness ناخوشی
illness ناخوشی
diseases ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
maladies ناخوشی
ill health ناخوشی
had health ناخوشی
invalidism ناخوشی
menad حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
maenad حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
ripe beauty زیبایی زنی که رشد کرده است
passe دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
Is there a beauty salon in the hotel? آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
adonic جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
aestheticism زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
The jewels were laid out beautifully. جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
spelled حمله ناخوشی
spells حمله ناخوشی
spell حمله ناخوشی
impaludism ناخوشی مردابی
laryngopathy ناخوشی خرخره
pathogeny پیدایش ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
morbific تولیدکننده ناخوشی
morbific ناخوشی اور
diagnoses تشخیص ناخوشی
out break of a disease شیوع ناخوشی
diagnosis تشخیص ناخوشی
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
microzym میکرب ناخوشی
mal de mer ناخوشی دریا
morbid ویژه ناخوشی
liver ناخوشی جگر
pathognomic نماینده ناخوشی
bulimy ناخوشی گرسنگی
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
maldemer ناخوشی دریا
estival ناخوشی تابستانی
dermatopathy ناخوشی پوست
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
enteropathy ناخوشی رودهای
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
hepatic disease ناخوشی جگر
liver trouble ناخوشی جگر
livers ناخوشی جگر
pathognomomical نماینده ناخوشی
biliousness ناخوشی زردابی
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
Industrial Aesthetic [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
adonis جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
paragrahia ناخوشی غلط نویسی
pellagrous دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
psychiater پزشک ناخوشی دماغی
pathogenesis مبحث پیدایش ناخوشی
sickleave مرخصی بابت ناخوشی
mycotic دچار ناخوشی قارچی
attack اصابت یا نزول ناخوشی
pandemic ناخوشی همه گیر
pandemics ناخوشی همه گیر
qualm ناخوشی همه جاگیر
qualms ناخوشی همه جاگیر
psychopathic وابسته به ناخوشی دماغی
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
epidmic disease ناخوشی همه جا گیر
epizootic ناخوشی همه گیرحیوانی
he is liable to become sick اماده ناخوشی است
bunt ناخوشی قارچی گندم
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
cirrhosis ناخوشی الکی جگر
unhealthy ناخوش ناخوشی اور
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
pestilence ناخوشی همه جاگیر
contagion سرایت ناخوشی واگیر
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
metastasis جابجا شدن ناخوشی
laryngopathy ناخوشی خشک نای
contagions سرایت ناخوشی واگیر
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
grace note نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
pathognomic وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
otological وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
hydrargyia or rism مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
pathognomonic وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
wampum صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
galvanist متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
to pretend illness نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival تابستانی ناخوشی تابستانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com