English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (7 milliseconds)
English Persian
framboesia ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
Other Matches
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
jinx ادم که بدشانسی میاورد
jinxes ادم که بدشانسی میاورد
An ass in the guise of a lion. خر درپوست شیر
granger road راه اهنی که ازایالات غربی غله بارکرده میاورد
pox موجد ابله درپوست
He was transported with joy. از شادی درپوست نمی گنجید
negroid وابسته به سیاهان
negrophilism پشتی از سیاهان
negrophobia بیزاری از سیاهان
rumba رقص سیاهان
rhumba رقص سیاهان
melanotic دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
depigmentation کاهش رنگ دانه درپوست و غیره
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
negroid کسیکه خون سیاهان در او باشد
octoroon کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
gris gris طلسم یا افسونی که اکثراتوسط سیاهان افریقااستعمال میشده است
negroidal زنگی وابسته بسیاهان کسیکه خون سیاهان در اوباشد
morbidity ناخوشی
ill health ناخوشی
morbidness ناخوشی
had health ناخوشی
invalidism ناخوشی
indisposedness ناخوشی
maladies ناخوشی
illnesses ناخوشی
sickness ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
sicknesses ناخوشی
malady ناخوشی
trichosis ناخوشی مو
unhealthiness ناخوشی
illness ناخوشی
disease ناخوشی
diseases ناخوشی
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
impaludism ناخوشی مردابی
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
liver trouble ناخوشی جگر
hepatic disease ناخوشی جگر
pathognomomical نماینده ناخوشی
pathognomic نماینده ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
morbific تولیدکننده ناخوشی
morbific ناخوشی اور
microzym میکرب ناخوشی
out break of a disease شیوع ناخوشی
maldemer ناخوشی دریا
mal de mer ناخوشی دریا
pathogeny پیدایش ناخوشی
laryngopathy ناخوشی خرخره
dermatopathy ناخوشی پوست
enteropathy ناخوشی رودهای
spelled حمله ناخوشی
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
spells حمله ناخوشی
liver ناخوشی جگر
bulimy ناخوشی گرسنگی
biliousness ناخوشی زردابی
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
morbid ویژه ناخوشی
diagnoses تشخیص ناخوشی
livers ناخوشی جگر
diagnosis تشخیص ناخوشی
spell حمله ناخوشی
estival ناخوشی تابستانی
pathogenesis مبحث پیدایش ناخوشی
pellagrous دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
psychiater پزشک ناخوشی دماغی
cirrhosis ناخوشی الکی جگر
contagion سرایت ناخوشی واگیر
paragrahia ناخوشی غلط نویسی
mycotic دچار ناخوشی قارچی
psychopathic وابسته به ناخوشی دماغی
pandemic ناخوشی همه گیر
unhealthy ناخوش ناخوشی اور
pandemics ناخوشی همه گیر
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
qualm ناخوشی همه جاگیر
qualms ناخوشی همه جاگیر
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
he is liable to become sick اماده ناخوشی است
attack اصابت یا نزول ناخوشی
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
epizootic ناخوشی همه گیرحیوانی
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
epidmic disease ناخوشی همه جا گیر
pestilence ناخوشی همه جاگیر
contagions سرایت ناخوشی واگیر
metastasis جابجا شدن ناخوشی
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
bunt ناخوشی قارچی گندم
laryngopathy ناخوشی خشک نای
sickleave مرخصی بابت ناخوشی
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
pathognomic وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
otological وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
pathognomonic وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
hydrargyia or rism مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
galvanist متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
to pretend illness نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival تابستانی ناخوشی تابستانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com