English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
impure نادرست
foul نادرست
fouled نادرست
fouler نادرست
foulest نادرست
fouls نادرست
dishonest نادرست
unsafe نادرست
inexact نادرست
false نادرست
amiss نادرست
erroneous نادرست
inaccurate نادرست
imprecise نادرست
unfair نادرست
unfairly نادرست
phoney نادرست
phoneys نادرست
phonies نادرست
trumped up نادرست
trumped-up نادرست
wrongful نادرست
spurious نادرست
crooked نادرست
inconsecutive نادرست
inconsequent نادرست
infirmly نادرست
out of trim نادرست
out of a نادرست
out of order نادرست
phony نادرست
in error <adj.> نادرست
false <adj.> نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
false code کد نادرست
sinister کج نادرست
chuck پرتاب نادرست
chucked پرتاب نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
chucks پرتاب نادرست
foul play کار نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
inexactly بطور نادرست
jackleg ناشی نادرست
miscue ضربه نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
missatement گفته نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
false information خبر نادرست
inaccurately بطور نادرست
heterography املای نادرست
by indirection با وسائل نادرست
distractor گزینه نادرست
fallacy of composition تعمیم نادرست
false information اطلاعات نادرست
false code رمز نادرست
paralogism قیاس نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
unsound ناخوش نادرست
error عقیده نادرست
errors عقیده نادرست
misinformation خبر نادرست
wrongfully بطور نادرست
vicious بدطینت نادرست
improper نامناسب نادرست
false ساختگی نادرست
inaccurate نادرست یا غلط
misconstruction تفسیر نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
untrue نادرست خائن
misconstructions تعبیر نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
incorrect نادرست یا به همراه خطا
true false questions پرسشهای درست- نادرست
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles عینک نادرست نما
paralpgize قیاس نادرست ساختن
foozle بدساختن ضربت نادرست
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
malfunction نادرست عمل کردن
malfunctions نادرست عمل کردن
lies سخن نادرست گفتن
lie سخن نادرست گفتن
lied سخن نادرست گفتن
malfunctioned نادرست عمل کردن
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false start اغاز نادرست خطا در شروع
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
palettes تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negatives سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
aliasing اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
checks سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checked سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
spacer امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
misapprehends بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend بد فهمیدن نادرست فهمیدن
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com