Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
Other Matches
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
glanced
نگاه نگاه مختصر
glance
نگاه نگاه مختصر
glances
نگاه نگاه مختصر
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
remark
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
remarks
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
precise
مختصر کردن مختصر
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
unobserved
نادیده
unseen
نادیده
to skips over
نادیده گذستن از
the invisible
خدای نادیده
disregarding
نادیده گرفتن
ignored
نادیده پنداشتن
ignoring
نادیده پنداشتن
scotomization
نادیده گیری
disregard
نادیده گرفتن
disregarded
نادیده گرفتن
disregards
نادیده گرفتن
ignores
نادیده پنداشتن
to slip off or away
نادیده رفتن
towink at
نادیده پنداشتن
pass off
نادیده گرفتن
dissemble
نادیده گرفتن
ignore
نادیده پنداشتن
dissembled
نادیده گرفتن
overslaugh
نادیده گذشتن
dissembles
نادیده گرفتن
dissembling
نادیده گرفتن
contralateral neglect
نادیده انگاری دگرسو
unheeded
بیاهمیت نادیده بیتفاوت
to let something slip
چیزی را نادیده گرفتن
to pass over
نادیده رد شدن ازپهلو
to turn a blind eye to something
چیزی را نادیده گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
چیزی را نادیده گرفتن
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
ignores
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignoring
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
To overlook. To turn a blind eye.
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
ignore
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored
نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
overleap
جستن از روی نادیده گذشتن از
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
skip
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
pass by
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
skipped
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips
نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
slurring
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little
مختصر
succinct
مختصر
abridged
مختصر
shortest
مختصر
shorter
مختصر
short
مختصر
terse
مختصر
laconic
مختصر گو
terser
مختصر
tersest
مختصر
abstracted
مختصر
viz
مختصر
concise
مختصر
short term
مختصر
summaries
مختصر
sum
مختصر
sums
مختصر
laconically
مختصر گو
incomprehensive
مختصر
briefer
مختصر
concise
<adj.>
مختصر
curt
<adj.>
مختصر
fleeting
<adj.>
مختصر
grammalogue
مختصر
succinct
<adj.>
مختصر
gnomical
مختصر
febricula
تب مختصر
compend
مختصر
briefest
مختصر
partial
مختصر
tis
مختصر ti is
short
<adj.>
مختصر
synoptic
مختصر
epitome
مختصر
summary
مختصر
abbreviated
مختصر
briefed
مختصر
brief
مختصر
briefest
کوتاه مختصر
brief
کوتاه مختصر
pithy
مختصر ومفید
shortener
مختصر کننده
flashed
روشنایی مختصر
simplifier
مختصر کننده
briefed
کوتاه مختصر
flash
روشنایی مختصر
briefer
کوتاه مختصر
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
squabbles
نزا مختصر
contracted
مختصر محدود
brachygraphy
مختصر نویسی
tiffin
ناهار مختصر
tots
یادداشت مختصر
summaries
خلاصه مختصر
scumble
مالش مختصر
synopses
اجمال مختصر
synopsis
اجمال مختصر
velitation
جنگ مختصر
shorthand
مختصر نویسی
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
short and sweet
<idiom>
مختصر ومفید
squabble
نزا مختصر
squabbled
نزا مختصر
squabbling
نزا مختصر
summary
خلاصه مختصر
concisely
بطور مختصر
tot
یادداشت مختصر
grind out
پیشروی مختصر
tendency
علاقه مختصر
snack
خوراک مختصر
tendencies
علاقه مختصر
paraph
امضای مختصر
cheep
اشاره مختصر
potluck
غذای مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
comedietta
کمدی مختصر
petit mal
صرع مختصر
lacanic
مختصر و مفید
compendium
مختصر کوتاهی
inking
اطلاع مختصر
handlist
فهرست مختصر
snacks
خوراک مختصر
my initials are s.h
امضای مختصر من
apercu
خلاصه مختصر
clicked
صدای مختصر
flashes
روشنایی مختصر
briefly speaking
مختصر کنیم
telegraphic
تلگرافی مختصر
let us be brief
مختصر کنیم
clicks
صدای مختصر
abridge
مختصر کردن
click
صدای مختصر
compendious
موجز مختصر ومفید
prospectuses
شرح حال مختصر
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
pulls
برتری جزئی و مختصر
pull
برتری جزئی و مختصر
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
blockhouse
بنای استحکامی مختصر
prospectus
شرح حال مختصر
metastable
دارای ثبات مختصر
feather
فشار مختصر به گاز
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
shorten
مختصر کردن کاستن
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
look in
دیدن کردن مختصر
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
simplifications
تسهیل مختصر سازی
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
simplification
تسهیل مختصر سازی
shortened
مختصر کردن کاستن
shortens
مختصر کردن کاستن
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
spot
زمان مختصر لحظه
in a nutshell
بطور خیلی مختصر
spots
زمان مختصر لحظه
bywords
اشاره یانگاه مختصر
byword
اشاره یانگاه مختصر
pittance
کمک هزینه مختصر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com