Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
Other Matches
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
aerodynamic heating
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
Due to
ناشی از
maladroit
ناشی
result
ناشی
resulted
ناشی
resulting
ناشی
mala filde
ناشی
due
ناشی از
dilettanti
ناشی
muff
ناشی
dilettantes
ناشی
muffing
ناشی
muffs
ناشی
dilettante
ناشی
muffed
ناشی
gauche
ناشی کج
even tual
ناشی
therefrom
ناشی از ان
resultant
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
skilless
ناشی
skill less
ناشی
descended
ناشی
amateurish
ناشی
ill
ناشی
ill-
ناشی
ills
ناشی
emergent
ناشی
adipic
ناشی ازچربی
privative
ناشی از محرومیت
issue
ناشی شدن
tisy
ناشی از مستی
variorum
ناشی ازچندمنبع
unperfect
ناشی نابلد
internal
ناشی ازدرون
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
awkwardness
ناشی گری
negligent
ناشی از بی مبالاتی
sequent
منتج ناشی
unfortunate
ناشی ازبدبختی
premune
ناشی از جلوگیری
issues
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
rhapsodical
ناشی از احساسات
unskil
ناشی بی مهارت
rises
ناشی شدن از
rise
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
stingy
ناشی از خست
toxic
ناشی از زهراگینی
abnerval
ناشی از عصب
rises
ناشی شدن
emanating
ناشی شدن
due to an accident
ناشی از یک حادثه
gaucherie
ناشی گری
guttural
ناشی از گلو
novice
ادم ناشی
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
hypostatic
ناشی از ته نشینی
emanate
ناشی شدن
gremie
بی تجربه و ناشی
emanated
ناشی شدن
emanates
ناشی شدن
novices
ادم ناشی
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
awkward
بی لطافت ناشی
irritative
ناشی از تحریک
jackleg
ناشی نادرست
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
comes
رخ دادن ناشی شدن
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
royalistic
ناشی از شاه پرستی
renunciatory
ناشی از انکار نفس
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
renunciative
ناشی از انکار نفس
come
رخ دادن ناشی شدن
well meaning
ناشی از قصد خوب
ravening
حریص ناشی از حرص
wind wave
موج ناشی از باد
internal
باطنی ناشی ازدرون
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
rube
ادم دهاتی ناشی
ebb current
جریان ناشی از افت اب
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
short sighted
ناشی از کوته نظری
proceeded
ناشی شدن از عایدات
war risks
خطرات ناشی از جنگ
shear stress
تنش ناشی از برش
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
shear crack
ترک ناشی از برش
proceed
ناشی شدن از عایدات
wind wave
خیز اب ناشی از باد
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
well-meaning
ناشی از قصد خوب
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
pot valour
دلپری ناشی از مستی
flow
ناشی شدن فلو
impiteous
ناشی از سخت دلی
arising
رخ دادن ناشی شدن
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
arise
رخ دادن ناشی شدن
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
inexpertly
ازروی ناشی گری
arises
رخ دادن ناشی شدن
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
occupation disease
امراض ناشی از کار
flowed
ناشی شدن فلو
flows
ناشی شدن فلو
intuitional
ناشی از درک مستقیم
despiteous
ناشی ازکینه یالج
result
ناشی شدن نتیجه
resulted
ناشی شدن نتیجه
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
resulting
ناشی شدن نتیجه
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
lummox
ادم ناشی وخام دست
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
derive
ناشی شدن از منتج کردن
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
derives
ناشی شدن از منتج کردن
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
laity
مردم غیر روحانی ناشی
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
greenhorn
مبتدی ادم خام یا ناشی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
catcher
بوکسور ناشی کتک خور
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
greenhorns
مبتدی ادم خام یا ناشی
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
awkwardly
از روی خام دستی یا ناشی گری
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
truncation
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
posthypnotic
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
endogenous
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
rat a tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
failures
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com