Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
privative
ناشی از محرومیت
Other Matches
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
proscription
محرومیت
disqualify
محرومیت
disqualifies
محرومیت
disqualified
محرومیت
deprivation
محرومیت
disqualifying
محرومیت
forfeit
محرومیت
bereavement
محرومیت
exclusion
محرومیت
bereavements
محرومیت
forfeits
محرومیت
forfeiting
محرومیت
forfeited
محرومیت
vitiosity
محرومیت
privations
محرومیت
privation
محرومیت
deprivations
محرومیت
deprived
محرومیت کشیده
deprived
توام با محرومیت
stimulus deprivation
محرومیت تحریکی
sleep deprivation
محرومیت از خواب
emotional deprivation
محرومیت هیجانی
sensory deprivation
محرومیت حسی
reprobate
هرزه محرومیت
reprobates
هرزه محرومیت
disherison
محرومیت ازارث
deprivation from inheritance
محرومیت از ارث
disinheritance
محرومیت از ارث
deprival
بی نصیبی محرومیت
principle of exclusion
اصل محرومیت
binocular deprivation
محرومیت دو چشمی
deprivable
قابل محرومیت
monocular deprivation
محرومیت یک چشمی
cultural deprivation
محرومیت فرهنگی
food deprivation
محرومیت غذایی
attainder
محرومیت از حقوق مدنی
Deprivation of ones civil rights .
محرومیت از حقوق مدنی
civil death
محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation
محرومیت از حقوق مدنی
disbarment
محرومیت از شغل وکالت
civic d.
محرومیت از حقوق کشوری
corruption of blood
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
ostracism
محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
salique law
محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
disfranchisement
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
salic law
محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
outlawry
بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
ill
ناشی
skill less
ناشی
dilettante
ناشی
skilless
ناشی
descended
ناشی
resultant
ناشی
amateurish
ناشی
dilettantes
ناشی
ill-
ناشی
ills
ناشی
even tual
ناشی
mala filde
ناشی
gauche
ناشی کج
therefrom
ناشی از ان
resulting
ناشی
resulted
ناشی
result
ناشی
due
ناشی از
emergent
ناشی
dilettanti
ناشی
muffed
ناشی
muffing
ناشی
maladroit
ناشی
muff
ناشی
Due to
ناشی از
on account of somebody
[something]
ناشی از
muffs
ناشی
rises
ناشی شدن از
rise
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
rhapsodical
ناشی از احساسات
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
jackleg
ناشی نادرست
emanate
ناشی شدن
toxic
ناشی از زهراگینی
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
abnerval
ناشی از عصب
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
guttural
ناشی از گلو
novice
ادم ناشی
novices
ادم ناشی
awkward
بی لطافت ناشی
adipic
ناشی ازچربی
emanating
ناشی شدن
emanates
ناشی شدن
emanated
ناشی شدن
premune
ناشی از جلوگیری
rises
ناشی شدن
irritative
ناشی از تحریک
unperfect
ناشی نابلد
gaucherie
ناشی گری
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
negligent
ناشی از بی مبالاتی
unskil
ناشی بی مهارت
gremie
بی تجربه و ناشی
variorum
ناشی ازچندمنبع
sequent
منتج ناشی
issue
ناشی شدن
stingy
ناشی از خست
issued
ناشی شدن
hypostatic
ناشی از ته نشینی
tisy
ناشی از مستی
due to an accident
ناشی از یک حادثه
issues
ناشی شدن
internal
ناشی ازدرون
flow
ناشی شدن فلو
well-meaning
ناشی از قصد خوب
result
ناشی شدن نتیجه
flowed
ناشی شدن فلو
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
resulting
ناشی شدن نتیجه
despiteous
ناشی ازکینه یالج
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
ebb current
جریان ناشی از افت اب
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
impiteous
ناشی از سخت دلی
inexpertly
ازروی ناشی گری
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
well meaning
ناشی از قصد خوب
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease
امراض ناشی از کار
resulted
ناشی شدن نتیجه
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
intuitional
ناشی از درک مستقیم
pot valour
دلپری ناشی از مستی
short sighted
ناشی از کوته نظری
wind wave
خیز اب ناشی از باد
rube
ادم دهاتی ناشی
royalistic
ناشی از شاه پرستی
arise
رخ دادن ناشی شدن
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
renunciatory
ناشی از انکار نفس
wind wave
موج ناشی از باد
internal
باطنی ناشی ازدرون
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
shear crack
ترک ناشی از برش
shear stress
تنش ناشی از برش
war risks
خطرات ناشی از جنگ
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
proceeded
ناشی شدن از عایدات
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
come
رخ دادن ناشی شدن
comes
رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
proceed
ناشی شدن از عایدات
renunciative
ناشی از انکار نفس
flows
ناشی شدن فلو
ravening
حریص ناشی از حرص
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
ineligibility
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com