English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
Other Matches
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
controller نافر کنترل کننده
controllers نافر کنترل کننده
spotter دیدبان توپخانه دریایی
intendant نافر
supervisor نافر
observers نافر
controller نافر
warden نافر
looker on نافر
viewer نافر
trailers نافر
trailer نافر
onlooker نافر
supervisors نافر
onlookers نافر
viewers نافر
stewards نافر
beholders نافر
butler نافر
surveillant نافر
overseer نافر
butlers نافر
wardens نافر
overseers نافر
observer نافر
bailiffs نافر
bailiff نافر
looker-on نافر
steward نافر
controllers نافر
by stander نافر
beholder نافر
lookers-on نافر
manciple نافر
supervisory routine روال نافر
progress chaser نافر پیشرفت
elevated pole قطب نافر
supervisor request درخواست نافر
supervisor engineer مهندس نافر
chamberlains نافر مالی
proctor نافر امتحان
overseer نافر سرپرست
official receiver عضو نافر
majordomo نافر خوانسالار
test protectors نافر ازمایشات
proctor نافر نایب
nonproductive نافر اور
supervisory system سیستم نافر
chamberlain نافر مالی
pollster نافر انتخابات
overseers نافر سرپرست
supervisor call فراخوانی نافر
wardens نافر بازرس
steward مباشر نافر
pollsters نافر انتخابات
wardens نافر نگهبان
spectator بیننده نافر
stewards مباشر نافر
supervisory program برنامه نافر
warden نافر بازرس
warden نافر نگهبان
probation officers مامور نافر
probation officer مامور نافر
superintendent نافر مباشر
superintendents نافر مباشر
bystanders بیننده نافر
bystander بیننده نافر
jury مقامات رسمی نافر
tutorial نافر درس دانشجویان
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
forward air controller نافر مقدم هوایی
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
sidewalk superintendent نافر عملیات ساختمانی
svc فراخوانی نافر یا سرپرست
zenith نقطه قائم بر نافر
major-domo نافر خوان سالار
major domo نافر خوان سالار
juries مقامات رسمی نافر
major-domos نافر خوان سالار
aircontroller نافر مقدم هوایی
tutors نافر درس دانشجویان
tutored نافر درس دانشجویان
stewardess نافر خرج مونث
stewardesses نافر خرج مونث
chamberlain نافر پرده دار
tutor نافر درس دانشجویان
tutorials نافر درس دانشجویان
chamberlains نافر پرده دار
nadir پای عمود نافر خط ندیر
parallax اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
visitor بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitors بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
vertical circle دایره عظیمه ماربر راس القدم و سمت القدم نافر
surveillant مراقبت کننده دیدبان
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
governs نافذ بودن نافر بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
observers مشاهده کننده
observer مشاهده کننده
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
participant observer مشاهده گر شرکت کننده
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
pack artillery توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
signal man دیدبان
watching دیدبان
watches دیدبان
watched دیدبان
watch دیدبان
signalman دیدبان
spotter دیدبان
look out دیدبان
ground observer دیدبان زمینی
spotter دیدبان جلو
advance observer دیدبان جلو
mirador برج دیدبان
advance observer دیدبان مقدم
air observer دیدبان هوایی
tactical air observer دیدبان هوایی
forward observer دیدبان جلو
forward observer دیدبان مقدم
tactical air observer دیدبان تاکتیکی هوایی
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
spot net شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
angle t زاویه راسی بین خط دیدبان و خط هدف
objectives عینی
concrete عینی
irreplaceable عینی
veridical عینی
objective عینی
chose in possession حق عینی
concrete thinking تفکر عینی
objective method روش عینی
retortion تلافی عینی
objective reality واقعیت عینی
objective test ازمون عینی
objective type سنخ عینی
concrete operations عملیات عینی
personal duty واجب عینی
eye witness گواه عینی
eyewitness گواه عینی
eye witness شاهد عینی
personal duty فرض عینی
objectivism عینی نگری
objective data دادههای عینی
ocular witness شاهد عینی
tangible property اموال عینی
res gestae حقایق عینی
concrete intelligence هوش عینی
non fungible مال عینی
eye witness شاهد عینی
individual duty واجب عینی
eye-witness شاهد عینی
objective value ارزش عینی
things in possession اموال عینی
objectivity عینی بودن
tangible property دارائی عینی
eye witness گواه عینی
eye-witness گواه عینی
eyewitness شاهد عینی
objective anxiety اضطراب عینی
lextalionis قانون کیفر عینی
facsimile رونوشت عینی نمابرد
objective psychology روانشناسی عینی نگر
facsimiles رونوشت عینی نمابرد
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
eyewitness شاهد عینی گواه خوددیده
eye-witnesses شاهد عینی گواه خوددیده
intangible مال غیر عینی نا هویدا
eyewitnesses شاهد عینی گواه خوددیده
tangible benefits منافع مشهود فواید عینی
wings نشان دارای دو بال که بهوانورد یا توپچی و دریانورد یا دیدبان کارازموده داده میشود
ordnace توپخانه
gunnery توپخانه
ordnance توپخانه
artillery توپخانه
artillery annex پیوست توپخانه
corps artillery توپخانه سپاه
battering train توپخانه محاصره
heavy artillery توپخانه سنگین
field artillery توپخانه صحرائی
coastal artillery توپخانه ساحلی
armored artillery توپخانه زرهی
armored artillery توپخانه زرهدار
light artillery توپخانه سبک
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com