English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
herein named نامبرده دراین نامه
Other Matches
mentioned نامبرده
undermentioned نامبرده در زیر
named here under نامبرده زیرین
aforenamed نامبرده درپیش
loco citato در جای نامبرده
termed <adj.> <past-p.> نامبرده شده
stated <adj.> <past-p.> نامبرده شده
named <adj.> <past-p.> نامبرده شده
mentioned <adj.> <past-p.> نامبرده شده
prenominate قبلا نامبرده شده
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
of late دراین روزها
here below دراین جهان
in this p case دراین موردبخصوص
hither and thither <idiom> دراین سو وآن سو
in this matter دراین امر
in this connextion دراین زمینه
hereabout دراین حدود
In this case ( instance) . دراین مورد
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
Manx وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
there دراین موضوع انجا
In this day and age. دراین دور وزمان
On this holy month. دراین روز مبارک
In this holy month. دراین ماه مبارک
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
He talked in this connection (vein). دراین زمینه صحبت کرد
In this day and age. دراین سال وزمانه ( امروزه )
All the expenses. دراین عکس خوب افتادید
he is an a. on that سخن او دراین باره است
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
of late years دراین چند سال گذشته
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Did you get anything out of this deal ? دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
I'll give you that [much] . دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
How many people live here ? چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
We have no vacant position ( opening ) in this company . دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
It this case , the purpose has been defeated . دراین مورد نقض غرض شده است
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
coalition مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
carriers نامه بر
manifests نامه
epistles نامه
manifesting نامه
post boy نامه بر
manifested نامه
epistle نامه
manifest نامه
breve نامه
carrier نامه بر
letter نامه
correspoundence نامه ها
letters نامه
letter no نامه شماره 5
bill of indicment ادعا نامه
decameron داستان نامه
bill of exception اعتراض نامه
bill of divorce طلاق نامه
deed of conveyance صلح نامه
credential استوار نامه
corrigenda غلط نامه
bill of lading بار نامه
concordat موافقت نامه
letter missive امر نامه
billet doux نامه عاشقانه
bill of sale بیع نامه
letter de chancellerie نامه رسمی
letter book رونوشت نامه
leter of condolenee تعزیت نامه
lease contract اجاره نامه
bylaws ایین نامه
threnddy سوگ نامه
bacchanalian song ساقی نامه
deed of sale بیع نامه
deed of transfer انتقال نامه
demand note مطالبه نامه
epistoler نامه نویس
escape chit امان نامه
waybill بار نامه
waybill راه نامه
word hoard لغت نامه
wordbook واژه نامه
threnode سوگ نامه
gender tree شجره نامه
deed of endowment وقف نامه
l/c اعتبار نامه
formulary دستور نامه
deed of gift هبه نامه
guaranty ضمانت نامه
genealogical tree نسب نامه
genealogical tree شجره نامه
threnod سوگ نامه
bail bond ضمانت نامه
letter of a اگاهی نامه
mailer نامه رسان
pigeongram نامه کبوتر
warrant of attorney وکالت نامه
letters of procurator وکالت نامه
letters of administration قیم نامه
bylaw ایین نامه
letter writing نامه نگاری
byelaw ایین نامه
leetter writing نامه نگاری
letter writer نامه نویس
letter writer نامه نگاری
passionary مصیبت نامه
passionary شهادت نامه
circular letter نامه اداری
light list چراغ نامه
marriage contract عقد نامه
letters patent نامه سرگشاده
memorandum of understanding تفاهم نامه
certificate of incorporation شرکت نامه
collins نامه پر سود
concession deed امتیاز نامه
letters patent نامه سرگشوده
packet boat کشتی نامه بر
letter of recommendation توصیه نامه
pursuivant نامه رسان
swearing formula سوگند نامه
letter of introduction معرفی نامه
marriage bed عقد نامه
sylva درخن نامه
tenency agreement اجاره نامه
concessionary agreement امتیاز نامه
the original letter عین نامه
by low ایین نامه
letter of indemnity غرامت نامه
letter of indemnity ضمانت نامه
swearing formula قسم نامه
swamped with letters غرق نامه
questionary پرسش نامه
recognizance تعهد نامه
recognizance التزام نامه
letter of recommendation سفارش نامه
registered letter نامه سفارشی
road book راه نامه
statement of a claim افهار نامه
stemma نسب نامه
letter of invitation دعوت نامه
surety bond تضمین نامه
letter of a اطلاع نامه
certificate of authority وکالت نامه
full power of attorney وکالت نامه
letter of attorney وکالت نامه
power of attorney وکالت نامه
hear from <idiom> دریافت نامه
power of authority وکالت نامه
power of procuration وکالت نامه
warrant of attorney وکالت نامه
letter of reference معرفی نامه
letter of reference توصیه نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com