Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
irrationalize	نامعقول ساختن
Other Matches
irrational	نامعقول
unreasoning	نامعقول
irrationable	نامعقول
unreasonable	نامعقول
preposterous	نامعقول
absurd	نامعقول
perverted	نامعقول
anabsurd arument	دلیل نامعقول
unreasonable	نامعقول ناحساب
erratic changes	تغییرهای نامعقول
irrationalism	نامعقول بودن
unconscionable bargain	معامله نامعقول
extravagantly	بطور نامعقول
untimely	نامعقول غیر منتظره
irrationalism	عقیده نامعقول یا چرند
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
construct	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
constructing	ساختن
constructed	ساختن
upgraded	ساختن
miscreate	بد ساختن
creating	ساختن
fabricate	ساختن
set up	ساختن
generating	ساختن
generates	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
fabricated	ساختن
generated	ساختن
upgrade	ساختن
constructs	ساختن
confect	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
composes	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
invent	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
fabrication	ساختن
indite	ساختن
dree	ساختن با
makes	ساختن
make	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
compose	ساختن
idolising	بت ساختن
produce	ساختن
forborne	ساختن با
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
remake	از نو ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
idolize	بت ساختن
produces	ساختن
pellet	حب ساختن
produced	ساختن
unifies	تک ساختن
mint	ساختن
bridge	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
minting	ساختن
mints	ساختن
to get along	ساختن
to go in with	ساختن با
to make away	ساختن
to t. up	ساختن
minted	ساختن
to make a shift	ساختن
upbuild	ساختن
generate	ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
produces	ساختن محصول
outraged	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
disable	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
maximized	بیشینه ساختن
nauseate	متنفر ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
disables	ناتوان ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
subverted	واژگون ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
denigration	سیاه ساختن
sepulchres	قبر ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
notifying	اگاه ساختن
ensures	مطمئن ساختن
produced	ساختن محصول
reconciles	راضی ساختن
reconcile	راضی ساختن
produce	ساختن محصول
discovers	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
denudes	عاری ساختن
discourage	بی جرات ساختن
discourages	بی جرات ساختن
internalization	درونی ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
rescind	باطل ساختن
minimize	کمینه ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
minimising	کمینه ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
denuded	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
denude	عاری ساختن
substantiating	مستند ساختن
snarls	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
ensure	مطمئن ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com