Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
idioglossia	نامفهوم گویی
Other Matches
gibberish	حرف شکسته و نامفهوم نامفهوم
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
obscurant	نامفهوم
nebulose	نامفهوم
amphibole	نامفهوم
acataletic	نامفهوم
illegible	نامفهوم
unmeaning	جفتگ نامفهوم
mumbo jumbo	سخنان نامفهوم
jargon	گفتار نامفهوم
abracadabra	سخن نامفهوم
obscure	مبهم نامفهوم
gobbledegook	سخن نامفهوم
obscurer	مبهم نامفهوم
obscures	مبهم نامفهوم
obscuring	مبهم نامفهوم
unitelligible	نامفهوم بیمعنی
galimatias	سخن نامفهوم
obscurest	مبهم نامفهوم
gobbledygook	سخن نامفهوم
buzzword	حرف نامفهوم
obscured	مبهم نامفهوم
incomprehensibly	بطور نامفهوم
jaberwocky	سخن نامفهوم
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
distortions	صدای نامفهوم داشتن
double Dutch	طناببازی دوتایی نامفهوم
distortion	صدای نامفهوم داشتن
babbles	سخن نامفهوم گفتن
babbled	سخن نامفهوم گفتن
babble	سخن نامفهوم گفتن
maunder	بطور نامفهوم حرف زدن
distorts	صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
distort	صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
What is going on here?	اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
scandal	بد گویی
scandals	بد گویی
ingenuousness	رک گویی
to stab in the back	بد گویی
soliloquy	تک گویی
as thought	گویی
downrightness	رک گویی
candor	رک گویی
pauciloquy	کم گویی
one would say	گویی
knop	گویی
free spokenness	رک گویی
hypophrasia	کم گویی
so to peaking	گویی
candour	رک گویی
plain speaking	رک گویی
soliloquies	تک گویی
outdpokenness	رک گویی
laconic speech	کم گویی
hypologia	کم گویی
jocosely	بذله گویی
exaggeration	گزافه گویی
rhodomontade	گزاف گویی
witticisms	بذله گویی
rodomontade	گزاف گویی
rant	بیهوده گویی
ranted	بیهوده گویی
ranting	بیهوده گویی
rants	بیهوده گویی
cluttering	بریده گویی
jocose	بذله گویی
leasing	دروغ گویی
reticence	سکوت کم گویی
piffle	مهمل گویی
witticism	بذله گویی
iterance	باز گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
facetiousness	بذله گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
free spokenness	ساده گویی
ironies	وارونه گویی
polylogia	پریشان گویی
idiolalia	مهمل گویی
polyphrasia	پریشان گویی
lallation	کودکانه گویی
missatement	خلاف گویی
gratulation	تبریک گویی
logorrhea	پراکنده گویی
echophrasia	پژواک گویی
prate	یاوه گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
revilement	ناسزا گویی
poeticism	شعر گویی
echolalia	پژواک گویی
reticency	سکوت کم گویی
ranten	بیهوده گویی
divagation	پریشان گویی
divination	غیب گویی
pseudology	دروغ گویی
metonymy	به تقریب گویی
restatements	باز گویی
wit	بذله گویی
wits	بذله گویی
jest	بذله گویی
jests	بذله گویی
knock	بد گویی کردن از
knocked	بد گویی کردن از
knocks	بد گویی کردن از
contradiction	خلاف گویی
gossip	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossips	اراجیف بد گویی
ellipsis	بریده گویی
extemporization	بالبداهه گویی
repetitions	باز گویی
door-knob	دستگیره گویی
contradictions	خلاف گویی
knob	دستگیره گویی
knobs	دستگیره گویی
irony	وارونه گویی
invective	ناسزا گویی
repetition	باز گویی
bullshit	گزافه گویی
word salad	اشفته گویی
restatement	باز گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
to fling d.	بد گویی کردن
incoherence	گسسته گویی
waggery	بذله گویی
tautologize	مکرر گویی
stilted speech	مطنطن گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
improvisation	بدیهه گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
soliloquize	تک گویی کردن
so to speak	چنانکه گویی
self contradiction	تناقض گویی
verbosity	اطناب گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
overstatements	گزافه گویی
overstatement	گزافه گویی
wittiness	لطیفه گویی
unreserve	بی پرده گویی
disclosures	بی پرده گویی
tympany	گزافه گویی
verbalization	دراز گویی
disclosure	بی پرده گویی
vituperation	ناسزا گویی
wittiness	بذله گویی
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
natter	یاوه گویی کردن
bullshit	چرند گویی کردن
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
obsequiousness	تملق مزاج گویی
toucher	گویی که باجک برخوردکند
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
natters	یاوه گویی کردن
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
veridical	از روی حقیقت گویی
logorrhea	پرحرفی وبیهوده گویی
nattering	یاوه گویی کردن
nattered	یاوه گویی کردن
it look as if	چنین مینماید که گویی
divining	غیب گویی کردن
pleasantry	بذله گویی شوخی
bounce	جست گزاف گویی
divining rod	چوب غیب گویی
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
pleasantries	بذله گویی شوخی
hyperbole	غلو گزاف گویی
doted	پرت گویی کردن
forebode	پیش گویی کردن
delirium	پرت گویی دیوانگی
bounced	جست گزاف گویی
divines	غیب گویی کردن
divined	غیب گویی کردن
divine	غیب گویی کردن
witticism	شوخی لطیفه گویی
witticisms	شوخی لطیفه گویی
bounces	جست گزاف گویی
dote	پرت گویی کردن
corespondent	مسئول جواب گویی
fribble	یاوه گویی کردن
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
overstate	گزافه گویی کردن
chicaneries	ضد ونقیض گویی مغالطه
exaggerating	گزافه گویی کردن
effusively	چنانکه گویی بریزد
recriminatory	پس دهنده بد گویی یاتهمت
hyperbolize	گزافه گویی کردن
quirks	مزاجی تناقض گویی
quirk	مزاجی تناقض گویی
exaggerates	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
overstated	گزافه گویی کردن
chicanery	ضد ونقیض گویی مغالطه
dotes	پرت گویی کردن
overstating	گزافه گویی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com