English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (1 milliseconds)
English Persian
unsuitable نامناسب
unsuitably نامناسب
inapt نامناسب
untoward نامناسب
inappropriate نامناسب
timeless نامناسب
improper نامناسب
foreign نامناسب
infelicitious نامناسب
maladapted نامناسب
malapropos نامناسب
misbecoming نامناسب
unhandsome نامناسب
unmeet نامناسب
Other Matches
unfit نامناسب نامناسب کردن
inutile بیهوده نامناسب
mismarriage پیوند نامناسب
inadequately بطور نامناسب
inopportune بی موقع نامناسب
bad break قطع نامناسب
bad soil خاک نامناسب
inappropriate نامناسب ناجور
misplaced نامناسب نابجا
incommensurate نارسا نامناسب
inconveniently بطور نامناسب
ill sorted نامناسب ناجور
unpleasantness وضع نامناسب
incompatible ناجور نامناسب
improper نامناسب نادرست
unrighteous ناصالح نامناسب
unplayable زمین نامناسب
unapt نامناسب غیر محتمل
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
misbecome نامناسب بودن برای
mismate وصلت نامناسب کردن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
dissocial نامناسب برای معاشرت
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
add insult to the injury <idiom> [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bad page break قطع یا مکث نامناسب صفحه
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
flames ارسال پیام نامناسب به کاربر
flame ارسال پیام نامناسب به کاربر
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
scratch file نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
fix تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fixes تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scrambler وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
self- سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
playback rate scale factor نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
abrash دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
degradation کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
NetBEUI گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
improperly بطور غلط بطور نامناسب
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com