English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
improper نامناسب نادرست
Other Matches
unfit نامناسب نامناسب کردن
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
foreign نامناسب
infelicitious نامناسب
improper نامناسب
unsuitable نامناسب
unmeet نامناسب
untoward نامناسب
unhandsome نامناسب
inapt نامناسب
inappropriate نامناسب
unsuitably نامناسب
misbecoming نامناسب
malapropos نامناسب
timeless نامناسب
maladapted نامناسب
bad break قطع نامناسب
bad soil خاک نامناسب
misplaced نامناسب نابجا
inadequately بطور نامناسب
unplayable زمین نامناسب
unrighteous ناصالح نامناسب
inopportune بی موقع نامناسب
incompatible ناجور نامناسب
unpleasantness وضع نامناسب
mismarriage پیوند نامناسب
incommensurate نارسا نامناسب
ill sorted نامناسب ناجور
inconveniently بطور نامناسب
inutile بیهوده نامناسب
inappropriate نامناسب ناجور
unapt نامناسب غیر محتمل
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
dissocial نامناسب برای معاشرت
mismate وصلت نامناسب کردن
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
misbecome نامناسب بودن برای
bad page break قطع یا مکث نامناسب صفحه
add insult to the injury <idiom> [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
flames ارسال پیام نامناسب به کاربر
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
flame ارسال پیام نامناسب به کاربر
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
scratch file نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
fixes تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
de scrambler وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
fix تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
self- سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
playback rate scale factor نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
imprecise نادرست
out of trim نادرست
trumped-up نادرست
unfairly نادرست
spurious نادرست
crooked نادرست
erroneous نادرست
amiss نادرست
out of a نادرست
out of order نادرست
false code کد نادرست
unfair نادرست
phoney نادرست
phoneys نادرست
inconsecutive نادرست
phony نادرست
phonies نادرست
inconsequent نادرست
fouls نادرست
infirmly نادرست
trumped up نادرست
sinister کج نادرست
wrongful نادرست
inaccurate نادرست
fouler نادرست
foulest نادرست
in error <adj.> نادرست
inexact نادرست
dishonest نادرست
foul نادرست
impure نادرست
unsafe نادرست
fouled نادرست
false <adj.> نادرست
false نادرست
abrash دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
false information اطلاعات نادرست
false information خبر نادرست
false code رمز نادرست
paralogism قیاس نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
by indirection با وسائل نادرست
jackleg ناشی نادرست
inexactly بطور نادرست
miscue ضربه نادرست
inaccurately بطور نادرست
heterography املای نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
fallacy of composition تعمیم نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
missatement گفته نادرست
distractor گزینه نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
untrue نادرست خائن
inaccurate نادرست یا غلط
misconstructions تعبیر نادرست
misconstruction تفسیر نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
chucks پرتاب نادرست
unsound ناخوش نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
foul play کار نادرست
misinformation خبر نادرست
false ساختگی نادرست
chuck پرتاب نادرست
chucked پرتاب نادرست
errors عقیده نادرست
wrongfully بطور نادرست
vicious بدطینت نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
error عقیده نادرست
foozle بدساختن ضربت نادرست
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
malfunctions نادرست عمل کردن
malfunctioned نادرست عمل کردن
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
incorrect نادرست یا به همراه خطا
malfunction نادرست عمل کردن
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
true false questions پرسشهای درست- نادرست
paralpgize قیاس نادرست ساختن
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
lie سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles عینک نادرست نما
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
lied سخن نادرست گفتن
lies سخن نادرست گفتن
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false start اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
degradation کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
NetBEUI گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com