Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
improper |
نامناسب نادرست |
|
|
Other Matches |
|
unfit |
نامناسب نامناسب کردن |
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . |
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد. |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
foreign |
نامناسب |
infelicitious |
نامناسب |
improper |
نامناسب |
unsuitable |
نامناسب |
unmeet |
نامناسب |
untoward |
نامناسب |
unhandsome |
نامناسب |
inapt |
نامناسب |
inappropriate |
نامناسب |
unsuitably |
نامناسب |
misbecoming |
نامناسب |
malapropos |
نامناسب |
timeless |
نامناسب |
maladapted |
نامناسب |
bad break |
قطع نامناسب |
bad soil |
خاک نامناسب |
misplaced |
نامناسب نابجا |
inadequately |
بطور نامناسب |
unplayable |
زمین نامناسب |
unrighteous |
ناصالح نامناسب |
inopportune |
بی موقع نامناسب |
incompatible |
ناجور نامناسب |
unpleasantness |
وضع نامناسب |
mismarriage |
پیوند نامناسب |
incommensurate |
نارسا نامناسب |
ill sorted |
نامناسب ناجور |
inconveniently |
بطور نامناسب |
inutile |
بیهوده نامناسب |
inappropriate |
نامناسب ناجور |
unapt |
نامناسب غیر محتمل |
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. |
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب ) |
out of order <idiom> |
برخلاف قانون ،نامناسب |
malinvestment |
سرمایه گذاری نامناسب |
dissocial |
نامناسب برای معاشرت |
mismate |
وصلت نامناسب کردن |
misalliance |
اتحاد وائتلاف نامناسب |
misbecome |
نامناسب بودن برای |
bad page break |
قطع یا مکث نامناسب صفحه |
add insult to the injury <idiom> |
[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب] |
flames |
ارسال پیام نامناسب به کاربر |
alignment |
قرار گرفتن نامناسب در صفحه |
inapplicable |
غیر قابل اجرا نامناسب |
alignments |
قرار گرفتن نامناسب در صفحه |
flame |
ارسال پیام نامناسب به کاربر |
alien |
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی |
aliens |
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی |
scratch file |
نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب |
junk surf |
امواج نامناسب برای موج سواری |
flag days |
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری |
unhandy |
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس |
fixes |
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد |
power approach |
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی |
de scramble |
سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد |
de scrambler |
وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند |
fix |
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد |
self- |
سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند |
playback rate scale factor |
نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد |
logic |
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند |
imprecise |
نادرست |
out of trim |
نادرست |
trumped-up |
نادرست |
unfairly |
نادرست |
spurious |
نادرست |
crooked |
نادرست |
erroneous |
نادرست |
amiss |
نادرست |
out of a |
نادرست |
out of order |
نادرست |
false code |
کد نادرست |
unfair |
نادرست |
phoney |
نادرست |
phoneys |
نادرست |
inconsecutive |
نادرست |
phony |
نادرست |
phonies |
نادرست |
inconsequent |
نادرست |
fouls |
نادرست |
infirmly |
نادرست |
trumped up |
نادرست |
sinister |
کج نادرست |
wrongful |
نادرست |
inaccurate |
نادرست |
fouler |
نادرست |
foulest |
نادرست |
in error <adj.> |
نادرست |
inexact |
نادرست |
dishonest |
نادرست |
foul |
نادرست |
impure |
نادرست |
unsafe |
نادرست |
fouled |
نادرست |
false <adj.> |
نادرست |
false |
نادرست |
abrash |
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب |
false information |
اطلاعات نادرست |
false information |
خبر نادرست |
false code |
رمز نادرست |
paralogism |
قیاس نادرست |
misconstructions |
تفسیر نادرست |
by indirection |
با وسائل نادرست |
jackleg |
ناشی نادرست |
inexactly |
بطور نادرست |
miscue |
ضربه نادرست |
inaccurately |
بطور نادرست |
heterography |
املای نادرست |
foul bill of lading |
بارنامه نادرست |
fallacy of composition |
تعمیم نادرست |
mispronounciation |
تلفظ نادرست |
missatement |
گفته نادرست |
distractor |
گزینه نادرست |
mistranslation |
ترجمه نادرست |
untrue |
نادرست خائن |
inaccurate |
نادرست یا غلط |
misconstructions |
تعبیر نادرست |
misconstruction |
تفسیر نادرست |
misconstruction |
تعبیر نادرست |
wrong answers |
پاسخهای نادرست |
mispronunciation |
تلفظ نادرست |
chucks |
پرتاب نادرست |
unsound |
ناخوش نادرست |
mispronunciations |
تلفظ نادرست |
foul play |
کار نادرست |
misinformation |
خبر نادرست |
false |
ساختگی نادرست |
chuck |
پرتاب نادرست |
chucked |
پرتاب نادرست |
errors |
عقیده نادرست |
wrongfully |
بطور نادرست |
vicious |
بدطینت نادرست |
wrong information |
اطلاعات نادرست |
error |
عقیده نادرست |
foozle |
بدساختن ضربت نادرست |
wild cat |
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست |
malfunctions |
نادرست عمل کردن |
malfunctioned |
نادرست عمل کردن |
mininformation |
اطلاع یا خبر نادرست |
incorrect |
نادرست یا به همراه خطا |
malfunction |
نادرست عمل کردن |
misallocation of resources |
تخصیص نادرست منابع |
unfair trade practice |
اعمال تجاری نادرست |
true false questions |
پرسشهای درست- نادرست |
paralpgize |
قیاس نادرست ساختن |
off base <idiom> |
غیر دقیق ،نادرست |
lie |
سخن نادرست گفتن |
prismatic spectacles |
عینک نادرست نما |
sigmatism |
تلفظ نادرست حرف " س " |
lied |
سخن نادرست گفتن |
lies |
سخن نادرست گفتن |
suggestio falsi |
افهار و اعلام نادرست |
mal |
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند |
wide of the mark <idiom> |
از هدف به دور بردن ،نادرست |
an i calculation |
حساب نادرست یا غیر دقیق |
false starts |
اغاز نادرست خطا در شروع |
false start |
اغاز نادرست خطا در شروع |
ungrammatical |
مخالف ایین دستور نادرست |
paralogist |
کسیکه قیاس نادرست میسازد |
self- |
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند |
degradation |
کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی |
boolean operation |
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست |
logical |
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر |
skews |
میزان کردن چیزی به صورت نادرست |
skewing |
میزان کردن چیزی به صورت نادرست |
skew |
میزان کردن چیزی به صورت نادرست |
out of square |
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست |
contamination |
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه |
Everybody condemned his foolish behaviour . |
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند |
zeroes |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
zero |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
ambiguities |
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم |
ambiguity |
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم |
zeros |
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست |
grammatical error |
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر |
semantics |
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه |
logical |
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود |
graft |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
grafts |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
mis- |
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی |
mis |
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی |
grafted |
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست |
hazard |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
hazarded |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
hazarding |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
hazards |
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست |
debounce |
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ |
NetBEUI |
گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود |
neither nor function |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد |
components |
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست |
NOR function = |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند |
denials |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد |
cancels |
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود |
cancel |
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود |
denial |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد |