English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
Other Matches
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
the virtue of drugs خاصیت داروها
the utility of medicines سودمندی داروها
pharmaceutics مبحث داروها داروگری
posology گفتار در مقادیر داروها
books درکتاب یادفترثبت کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
booked درکتاب یادفترثبت کردن
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
grangerite کسیکه موادچاپی وعکس ازکتابهای دیگربریده درکتاب تالیفی خودگذا
leviathans جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
pharmacies داروسازی
pharmacy داروسازی
pharmacies انباردارو داروسازی
pharmacy انباردارو داروسازی
tablet قرص [داروسازی]
pharmaceutical sign نشان داروسازی
pill قرص [داروسازی]
pharmaceutic دارویی وابسته به داروسازی
mortars هاون داروسازی خمپاره
mortar هاون داروسازی خمپاره
pharmaceuticals دارویی وابسته به داروسازی
pharmaceutical دارویی وابسته به داروسازی
drops {pl} قطره والریان [داروسازی]
valerian قطره والریان [داروسازی]
pharmacopeia کتاب دستور داروسازی قرابادین
pharmacopoeia کتاب دستور داروسازی دارونامه
officinally از روی دستور داروسازی طبا
epistolary نامهای
send a letter نامهای بفرستید
the underwritten names نامهای زیرین
i had a lettr from him نامهای از او داشتم
letter-bombs بمب نامهای
letter-bomb بمب نامهای
dictionary sort ترتیب واژه نامهای
acknowledges وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging وصول نامهای را اشعار داشتن
to readdress a letter عنوان نامهای را عوض کردن
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
to prove a will درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
pasquinade جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
p sanction حکم سلطنتی یاتصویب نامهای که صورت قانون راپیدامیکند
round robin (letter) <idiom> نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
open cover بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
noting نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
consular convention عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
letter de chancellerie نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
note نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
letters patent نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
gibbous بر امده
fordone از پا در امده
ridgy بر امده
who came? که امده
who came? کی امده
incoming امده
how چنانکه
as چنانکه
in the event that چنانکه
so that چنانکه
impassionate به جنبش امده
jutting پیش امده
aggregates جمع امده
in- :رسیده امده
exopathic ازبیرون امده
landed فرود امده
new come تازه امده
enthetic ازبیرون امده
protrusive جلو امده
aggregate جمع امده
worked up ازکار در امده
in :رسیده امده
overshot پیش امده
jamb تیربیرون امده
getting بدست امده
left over زیاد امده
jambs تیربیرون امده
gets بدست امده
exserted پیش امده
exserted بیرون امده
get بدست امده
leavened bread نان ور امده
saleintiant بیرون امده
red hot تاب امده
worker ازکار در امده
protrusile جلو امده
protrudent جلو امده
red-hot تاب امده
protractive جلو امده
projective جلو امده
prognathic پیش امده
prognathous پیش امده
overdue دیر امده
peregrin or rine از خارجه امده
underhung پیش امده
unbred بدببار امده
saleint بیرون امده
dilatorily چنانکه پرشود
cresuendo چنانکه صداخردخرد
pinchingly چنانکه فشاراورد
coordinately چنانکه یکجورباشد
as it deserves چنانکه باید
as is well known چنانکه مشهور
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
expressively چنانکه مقصودرابرساند
proper چنانکه شایدوباید
so to speak چنانکه گویی
permissively چنانکه مخیرسازد
insolubly چنانکه اب نشود
admissibleness چنانکه روا
prettily چنانکه زیبانماید
self born از خود بوجود امده
unhandy مشکل بدست امده
projecting jaw ارواره پیش امده
neoteric تازه بدنیا امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
take steps اقدامات بعمل امده
petiolar از برگدم بیرون امده
you might have come باید امده باشید
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
bay window پنجره پیش امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
bay windows پنجره پیش امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
beetle brow پیشانی پیش امده
inchoate تازه بوجود امده
apogean از زمین بالا امده
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
perniciously چنانکه زیان اورد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
meetly چنانکه باید و شاید
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
interminably چنانکه تمام نشود
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
prettily بخوبی چنانکه باید
gruesomely چنانکه وحشت اورد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
meetly چنانکه در خور باشد
permissively چنانکه اجازه بدهد
according to his version چنانکه او شرح میداد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
according as چنانکه بدان سان که
pliably چنانکه بتوان خم کرد
invisibly چنانکه دیده نشود
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
convincingly چنانکه متقاعد کند
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
fitfully چنانکه بگیردوول کند
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
funnily چنانکه خنده اورد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
effusively چنانکه گویی بریزد
medially چنانکه درمیان باشد
comme il faut چنانکه باید وشاید
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
flanges لبه بیرون امده چرخ
hardly earned money پول سخت بدست امده
visors لبه پیش امده کلاه
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
prognathous دارای ارواره پیش امده
extrusive اخراج کننده بیرون امده
vizor لبه پیش امده کلاه
prognathic دارای ارواره پیش امده
instances have occurred that مواردی پیش امده است
to t. to account زیر account امده است
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
lug هر عضو جلو امده چیزی
flange لبه بیرون امده چرخ
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
air landed فرود امده از راه هوا
lugged هر عضو جلو امده چیزی
to run short زیر short امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
visor لبه پیش امده کلاه
venose دارای رگهای متعددوبر امده
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com