English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
Other Matches
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
rogatory نیابت قضایی
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
expressive مشعر
indicative مشعر بر
emblematical مشعر
significative مشعر
significative of مشعر بر
emblematic مشعر حاوی
viceroyalty نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
viceroyship نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
vicariousness نیابت
procuration نیابت
procuance نیابت
substitution نیابت
lieutenancy نیابت
vicarship نیابت
representations نیابت
vicegerency نیابت
deputyship نیابت
representation نیابت
successions نیابت توالی
rogatory commission نیابت قضائی
on behalf of نیابت از طرف
lieutenancy ناوبانی نیابت
succession نیابت توالی
regency نیابت سلطنت
regencies نیابت سلطنت
vice president نیابت ریاست
vice regent وابسته به نیابت سلطنت
viceregal مربوط به نیابت سلطنت
subrogation نیابت جانشین سازی
viceroyal مربوط به نیابت سلطنت
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
vicarious به نیابت قبول کردن جانشین
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
economic and social council به نیابت از طرف مجمع عمومی است
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
princess regent شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
jurisdiction قضایی
judiciary قضایی
jural قضایی
juratory قضایی
juridical قضایی
judicial قضایی
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
judicial settlement حل اختلاف قضایی
judicial delegation تفویض قضایی
judicial immunity مصونیت قضایی
judicial circumstantial evidence اماره قضایی
the rule of law تامین قضایی
judicial assistance معاضدت قضایی
presumption juris tantum اماره قضایی
institution تاسیس قضایی
judicature حوزه قضایی
quasi judicial شبه قضایی
judicature قوه قضایی
law courts دادگاه قضایی
law court دادگاه قضایی
judicial settlement تسویه قضایی
judicial precedent رویه قضایی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
jurisdiction حوزهء قضایی
legal suit تعقیب قضایی
judiciary قوه قضایی
precedents رویه قضایی
precedent رویه قضایی
litigation دعوی قضایی
legal assistance مشاوره قضایی
legal شرعی قضایی
law agent نماینده قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
legal aid معاضدت قضایی
district attorneys بازپرس بخش قضایی
sub judice بدون تصمیم قضایی
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
district attorney بازپرس بخش قضایی
extrajudicial خارج ازصلاحیت قضایی
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
legal advice مشورت یا نظر قضایی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
dictums گفته افهار نظر قضایی
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum گفته افهار نظر قضایی
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc ازادی دراخذ تصمیم قضایی
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
at the request of تقاضای
aggregate demand تقاضای کل
total demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadres واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
sokeman فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
national demand تقاضای ملی
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
demand for payment تقاضای پرداخت
effective demand تقاضای موثر
complementary demand تقاضای مکمل
maximum demand تقاضای بیشینه
market demand تقاضای بازار
complementary demand تقاضای تکمیلی
composite demand تقاضای مرکب
at my request مطابق با تقاضای من
at the instance of بر حسب تقاضای
elastic demand تقاضای با کشش
excess demand تقاضای بیش از حد
aggregate market demand تقاضای کل بازار
application for loan تقاضای وام
joint demand تقاضای مشترک
request to send تقاضای ارسال
request substitution تقاضای تعویض
re claim تقاضای مجدد
inelastic demand تقاضای بی کشش
final demand تقاضای نهائی
factor demand تقاضای عوامل
aggregate demand function تابع تقاضای کل
applications تقاضای کار
application تقاضای کار
giving تقاضای رای
gives تقاضای رای
give تقاضای رای
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
inelastic demand تقاضای غیر حساس
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
taxes تحمیل تقاضای سنگین
soft market بازار با تقاضای خوب
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
to request issuance تقاضای صدور کردن
taxed تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
rpo تقاضای مظنه قیمت
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
tax تحمیل تقاضای سنگین
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
elastic demand تقاضای کشش دار
derived demand تقاضای مشتق شده
demanded تقاضای خرید کالا
demand تقاضای خرید کالا
demands تقاضای خرید کالا
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
credit application تقاضای گشایش اعتبار
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
rts Send To Request تقاضای ارسال
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com