English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (3 milliseconds)
English Persian
illustrious نامی
Other Matches
ignominy بد نامی
depravement بد نامی
calumny بد نامی
calumnies بد نامی
depravation بد نامی
patronymic پدر نامی
rated value مقدار نامی
design size اندازه نامی
rated output توان نامی
rated fatigue limit حد دوام نامی
matronymic مادر نامی
nominal diameter قطر نامی
nominal length طول نامی
nominal size اندازه نامی
nominal frequency فرکانس نامی
allocated time زمان نامی
famous معروف نامی
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
motor rating توان نامی موتور
maximum current rating جریان نامی حداکثر
to be called به نامی خوانده شدن
rated pay load بار مفید نامی
toponymic وابسته به مکان نامی
nominal bandwidth پهنای باند نامی
impedance voltage ولتاژاتصال کوتاه نامی
frequency range حیطه فرکانس نامی
anomia زبان پریشی نامی
traducement بدنام سازی بد نامی
frequency range محدوده فرکانس نامی
hosting نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
i sold it to one abdullah به عبدالله نامی انرا فروختم
color anomia زبان پریشی نامی رنگها
heraclidae اولادهرکول پهلوان نامی یونان
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hercules پهلوان نامی اساطیریونان و روم
cock a doodle doo نامی که بچه بخروس میدهد
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
shaken وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
the porch رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolic i/o assignment نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
log in name نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
big five بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
data aggregate مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
rating توان نامی توان قدرت
ratings توان نامی توان قدرت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com