Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
cortes	نام دوخانه که مجلسهای قانون گزاراسپانیاوپرتقال راتشکیل میده
Other Matches
fine flour	میده
Benin	خور بنین که بخش شمالی خلیج گینه راتشکیل میدهد
circulars	موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular	موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
wing tanks	تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canons	قانون کلی قانون شرع
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
canon	قانون کلی قانون شرع
say's law	قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
statutes	قانون
kanoon	قانون
canons	قانون
enacment	قانون
statute	قانون
legislation	قانون
regardless of the law	به قانون
hess's law	قانون هس
act	قانون
laws	قانون
regulation	قانون
legal	قانون
law	قانون
acted	قانون
edict	قانون
nisi	قانون
code	قانون
lex	قانون
rule	قانون
edicts	قانون
canon	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
civil code	قانون مدنی
five second rule	قانون 5 ثانیه
unwritten law	قانون ننوشته
statue law	قانون یا قوانین
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
commercial code	قانون تجارت
to break a law	قانون شکنی
civillaw	قانون مدنی
clublaw	قانون سرنیزه
clublaw	قانون زور
commutative law	قانون جابجایی
codification	قانون نویسی
code civil	قانون مدنی
commercial law	قانون تجارت
charle's law	قانون شارل
walras law	قانون والراس
chain rule	قانون زنجیری
weber's law	قانون وبر
byelaw	قانون ویژه
graham's law	قانون گراهام
scofflaw	قانون شکن
bylaw	قانون ویژه
governing law	قانون حاکم
say's law of markets	قانون بازارهای سی
plaintiff	مدعی [قانون]
dalton's law	قانون دالتون
gay lussac's law	قانون گیلوساک
gas laws	قانون گاز
scofflaw	ناقض قانون
game law	قانون شکار
wagners law	قانون واگنر
violation of law	نقض قانون
chrles' law	قانون شارل
rule of thumb	قانون عمومی
status of limitations	قانون مرورزمان
fechner's law	قانون فخنر
substantive law	قانون ماهوی
corpus juris	روح قانون
einstein's law	قانون اینشتاین
economic law	قانون اقتصادی
distribution law	قانون توزیع
tax law	قانون مالیاتی
demorgans law	قانون دمورگان
corpus juris	اساس قانون
coulomb's law	قانون کولن
declaratory statute	قانون اعلامی
dead letter	قانون منسوخ
curie's law	قانون کوری
the letter of the law	عبارت قانون
crown law	قانون جزائی
employment act	قانون اشتغال
enactment of law	وضع قانون
statutory law	قانون مدون
conscription law	قانون سربازگیری
faraday's law	قانون فاراده
conservation law	قانون بقا
constitutional low	قانون اساسی
faraday's law	قانون فارادی
constitutionally	مطابق قانون
extralegal	ماورای قانون
stokes' law	قانون استوکس
constructionist	کسیکه قانون
the spirit of the law	جوهر قانون
engels law	قانون انگل
engel's law	قانون انگل
contrary to the law	مخالف قانون
the spirit of the law	روح قانون
law of contiguity	قانون مجاورت
enactor	واضع قانون
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
law of advantage	قانون امتیاز
nomological	شبیه قانون
nomological	وابسته به قانون
nomography	فن قانون گذاری
nomographer	قانون گذار
nomographer	قانون گذاری
nationality law	قانون تابعیت
law of effect	قانون اثر
law of election	قانون انتخابات
mil rule	قانون میلیم
law of frequency	قانون بسامد
law of demand	قانون تقاضا
nomological	منطبق با قانون
law of analogy	قانون تمثیل
law of causation	قانون علیت
law of clouser	قانون بستار
ohm's law	قانون اهم
offense	قانون شکنی
law of complimentarity	قانون مکملیت
obedient to the law	مطیع قانون
obedient to the law	پیرو قانون
law of contract	قانون قرارداد
nomology	قانون شناسی
law of gravitation	قانون گرانش
merkel's law	قانون مرکل
reflection law	قانون بازتاب
law of scarcity	قانون کمیابی
lenz's law	قانون لنتس
lenz' law	قانون لنز
legist	قانون دان
law of use	قانون استعمال
legislatrix	قانون گذار زن
lawbreaker	قانون شکن
lawmaker	قانون گزار
left hand rule	قانون دست چپ
law of reflection	قانون بازتاب
law of recency	قانون تاخر
law of induced current	قانون لنتس
mercantile law	قانون تجارت
marioote law	قانون ماریوت
law of nations	قانون ملل
law of primacy	قانون تقدم
make law	وضع قانون
law of progression	قانون پیشروی
lextalionis	قانون قصاص
law of readiness	قانون امادگی
legislatress	قانون گذار زن
gresham's law	قانون گرشام
procedural law	قانون شکلی
press law	قانون مطبوعات
preamble of a statute	مقدمه قانون
insolvent law	قانون درماندگی
insolvent law	قانون اعسار
introduce law	انشاء قانون
power law	قانون توانی
islamic law	قانون شرع
jachson's law	قانون جکسون
joiting law	قانون ژول
matrimonially	به قانون زناشوئی
rambunctious	بی قانون و قاعده
greshams law	قانون گرشام
rule of thumb	قانون کلی
riot act	قانون ضد اغتشاشات
hauy law	قانون هوی
religious law	قانون شرع
hook's law	قانون هوک
legiskative	قانون گذار
hubble law	قانون هابل
ignorance of law	جهل به قانون
raoult's law	قانون رائول
joule's law	قانون ژول
jurisconsult	قانون دان
lambert law	قانون لامبرت
pascal	قانون پاسکال
parallel law	قانون توازی
laplace's law	قانون لاپلاس
okuns law	قانون اوکان
law abidingness	پیروی قانون
law breaker	قانون شکن
law fallen into desuetude	قانون متروک
law merchant	قانون تجارت
labour law	قانون کار
labour code	قانون کار
jurisprudent	قانون دان
planck law	قانون پلانک
juristic	قانون دان
peronality of laws	ویژگی قانون
penal statute	قانون جزا
paschen's law	قانون پاشن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com