Dictiornary-Farsi | نام گذار بچه مادر خوانده روحانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی


Other Matches

silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
sederunt	جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
foremother	مادر مادر بزرگ
unworldly	روحانی
etherean	روحانی
anagogic	روحانی
clergyman	روحانی
clergymen	روحانی
marabou	روحانی
herdsman	روحانی
sacred	روحانی
spiritually	روحانی
marabout	روحانی
heavenly	روحانی
herdsmen	روحانی
spiritualists	روحانی
spiritualist	روحانی
unfrocked	روحانی
unwordly	روحانی
spiritual	روحانی
ethereal	روحانی
defendants	خوانده
defendant	خوانده
respondent	خوانده
respondents	خوانده
etherealize	روحانی کردن
padre	پدر روحانی
padres	پدر روحانی
spiritual	روحانی معنوی
copartnership	ردای روحانی
pastors	پیشوای روحانی
pastor	پیشوای روحانی
temporal	غیر روحانی
lay	غیر روحانی
hymns	سرود روحانی
perdition	مرگ روحانی
spirituality	عالم روحانی
hymn	سرود روحانی
heavenliness	روحانی الوهیت
lays	غیر روحانی
spiritualize	روحانی کردن
charisma	جذبه روحانی
pater	پدر روحانی
residentiary	روحانی مقیم
spirilual nutriment	غذای روحانی
prelacy	حکومت روحانی
laywoman	زن غیر روحانی
pastorate	پیشوایی روحانی
hierarch	رئیس روحانی
stepsons	فرزند خوانده
respondent in court of cassation	فرجام خوانده
adopted son	پسر خوانده
stepchild	فرزند خوانده
respondents	فرجام خوانده
godchildren	فرزند خوانده
respondent	فرجام خوانده
godchild	فرزند خوانده
stepchildren	فرزند خوانده
nurse child	فرزند خوانده
adopted child	فرزند خوانده
appellee	پژوهش خوانده
appellee	فرجام خوانده
bidden guest	مهمان خوانده
stepdaughters	دختر خوانده
deep read	بسیار خوانده
unread	خوانده نشده
illegibility	خوانده نشدنی
foster child	فرزند خوانده
foster parents	والدین خوانده
called	فرا خوانده
foster son	پسر خوانده
blood brothers	برادر خوانده
stepdaughter	دختر خوانده
stepson	فرزند خوانده
unsung	خوانده نشده
mercury delay line	داده خوانده می شد
blood brother	برادر خوانده
secularising	غیر روحانی کردن
layman	شخص غیر روحانی
secularize	غیر روحانی کردن
priest	روحانی کشیشی کردن
secularized	غیر روحانی کردن
secularised	غیر روحانی کردن
secularizes	غیر روحانی کردن
secularizing	غیر روحانی کردن
secularises	غیر روحانی کردن
heavens	خدا عالم روحانی
heaven	خدا عالم روحانی
laymen	شخص غیر روحانی
spiritualization	جنبه روحانی دادن به
secular songs	سرودهای غیر روحانی
twice born	تولدتازه روحانی یافته
pneumatology	مبحث موجودات روحانی
deconsecrate	غیر روحانی کردن
laicism	غیر روحانی بودن
inquisitional	وابسته به دادگاه روحانی
priests	روحانی کشیشی کردن
gnosticism	فلسفه عرفانی یا روحانی
spirituous	دارای حالت روحانی
rapture	شعف وخلسه روحانی
rapture	وجد روحانی ربایش
raptures	شعف وخلسه روحانی
raptures	وجد روحانی ربایش
goddaughters	دختر خواندهی روحانی
goddaughter	دختر خواندهی روحانی
religious	تارک دنیا روحانی
subdeacon	معاون گماشته روحانی
hiearchic	وابسته به سران روحانی
apostles	عالیترین مرجع روحانی
apostle	عالیترین مرجع روحانی
over	گذار
transition	گذار
transitions	گذار
over-	گذار
invitee	مدعو شحص خوانده
called program	برنامه فرا خوانده
to be called	به نامی خوانده شدن
spiritual	غیر مادی بطور روحانی
regenerated	زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating	زندگی تازه و روحانی یافته
reborn	تغییر حالت روحانی یافته
disfrock	ازکسوت روحانی خارج شدن
laity	مردم غیر روحانی ناشی
regenerates	زندگی تازه و روحانی یافته
charism	عطیه الهی جذبه روحانی
gnostic	دارای اسرار روحانی نهانی
unfrock	از کسوت روحانی خارج شدن
minor order	صفوف روحانی پایین درجه
gnosis	دانش رازهای روحانی عرفان
defrock	خلع کسوت روحانی کردن
regenerate	زندگی تازه و روحانی یافته
foundered	بنیان گذار
founder	بنیان گذار
legislatrix	قانون گذار زن
foundering	بنیان گذار
lowpass	پایین گذار
blazers	علامت گذار
blazer	علامت گذار
lienee	وثیقه گذار
legiskative	قانون گذار
legislative	قانون گذار
mark sense	نشان گذار
auctioneer	حراج گذار
legislator	قانون گذار
legislators	قانون گذار
swindler	کلاه گذار
nomographer	قانون گذار
coder	رمز گذار
mortgagor	رهن گذار
bypass	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
swindlers	کلاه گذار
bypasses	کنار گذار
bypassing	کنار گذار
founders	بنیان گذار
insured	بیمه گذار
auctioneers	حراج گذار
legator	میراث گذار
grounder	پایه گذار
grounder	کار گذار
graduator	درجه گذار
grader	نمره گذار
encoder	رمز گذار
crossing site	محل گذار
punctuator	نقطه گذار
deepositor	ودیعه گذار
demographic transition	گذار جمعیت
dotter	نقطه گذار
depositor	امانت گذار
differentiator	فرق گذار
bailer	امانت گذار
investors	سرمایه گذار
investor	سرمایه گذار
salver	مرهم گذار
salvers	مرهم گذار
accomodating	منت گذار
bailor	امانت گذار
insurant	بیمه گذار
instaurator	بنیاد گذار
assessor	خراج گذار
discriminator	فرق گذار
valuers	قیمت گذار
transition period	دوره گذار
heretic	بدعت گذار
heretics	بدعت گذار
transit time	زمان گذار
tracklayer	ریل گذار
tapper	توپی گذار
tracked layer	ریل گذار
spotter	خال گذار
space bar	فاصله گذار
legislatress	قانون گذار زن
shelver	در تاقچه گذار
transition state	حالت گذار
valuer	قیمت گذار
zoogenic	بچه گذار
marker	نشان گذار
markers	نشان گذار
handler	دسته گذار
handlers	دسته گذار