English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
Other Matches
meal break افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
What have I done to offend you? من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
dinner ناهار
fiffin ناهار
dinners ناهار
lunching ناهار
lunches ناهار
nummet ناهار
luncheon ناهار
luncheons ناهار
lunch ناهار
lunched ناهار
i asked him to dinner او را به ناهار خواندم
meal break استراحت ناهار
anteprandial پیش از ناهار
tiffin ناهار مختصر
dine ناهار خوردن
dining ناهار خوردن
meats غذا ناهار
dined ناهار خوردن
meat غذا ناهار
dines ناهار خوردن
nooning هنگام فهر ناهار
to orders dinner دستور ناهار دادن
refectory سالن ناهار خوری
dining room اطاق ناهار خوری
dining rooms اطاق ناهار خوری
cafeteria messing ناهار خوری همگانی
broadside messing ناهار خوری گروهی
refectories سالن ناهار خوری
salle a manger اطاق ناهار خوری
dinette اطاق کوچک ناهار خوری
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
john having come we dined جان که امد ما ناهار خوردیم
to dine off bread and cheese ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
my neighbour at dinner کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
pennants پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennant پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
iwas late دیر کردم
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
I am late. من دیر کردم.
i asked him a question پرسشی از او کردم
i hid my self را پنهان کردم
i knocked at the door دق الباب کردم
eureka >من کشف کردم <
I am freezing ( to death) . از سرمایخ کردم
What have I done to offend you? من چطور تو را ناراحت کردم؟
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . هر چه سعی کردم نشد
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
i was too indulgent to him زیاد به او گذشت کردم
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
i managed to do it ان کار را درست کردم
i made him go او راوادار به رفتن کردم
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i made him go او را وادار کردم برود
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will این کار را کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i am through with my work ازکارفراغت پیدا کردم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . من را بگه که حرفهایش را باور کردم
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i waved him nearer با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i am & out پنج لیره اشتباه حساب کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
I stand corrected. من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
Did I say anything different? مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I played every trick in the book . هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com