English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
decompress ناهم فشرده کردن
Other Matches
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
out of phase ناهم فاز
nonsynchronous ناهم زمان
allopatric ناهم بوم
nonaligned ناهم پیمان
inequivalence ناهم ارزی
heteronuclear ناهم هسته
dissymmetry of lift ناهم اندزگی برا
incongruent melting ذوب ناهم نهشت
compresses هم فشرده کردن
compressing هم فشرده کردن
cast up فشرده کردن
compress هم فشرده کردن
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
compaction فشرده سازی متراکم کردن
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
compacts فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted فشرده کردن بهم متصل کردن
compact فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting فشرده کردن بهم متصل کردن
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
CD E فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
squeezing فشرده
squeezed فشرده
condensed فشرده
condensed به هم فشرده
congested در هم فشرده
compressive فشرده
strained فشرده
compressed فشرده
squeezes فشرده
squeeze فشرده
intensive فشرده
compaction فشرده سازی
repressed brick اجر فشرده
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
press part بخش فشرده
massively گنده فشرده
pack فشرده سازی
massive گنده فشرده
packs فشرده سازی
incompressible فشرده نشدنی
compact disk دیسک فشرده
cast iron فولاد فشرده
compact section مقطع فشرده
compactions فشرده سازی
diced رقابت فشرده
depressed فشرده شدن
seried بهم فشرده
lasers دیسک فشرده
mass practice تمرین فشرده
fasciated بهم فشرده
laser دیسک فشرده
packing فشرده سازی
condensed type نوع فشرده
condensed type چاپ فشرده
dicing رقابت فشرده
steel aloy فولاد فشرده
condensive load بار فشرده
coarctate بهم فشرده
concise لب گو فشرده ومختصر
succinct مجمل فشرده
compressed file فایل فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
package program برنامه فشرده
press board مقوای فشرده
dices رقابت فشرده
alloy steel فولاد فشرده
dice رقابت فشرده
compressed air هوای فشرده
ice crete بتون فشرده
compacted بهم فشرده خلاصه
CD DA روی دیسک فشرده
pinch effect اثر فشرده سازی
press تاکتیک دفاعی فشرده
compact جمع وجور فشرده
bumped بار فشرده شده
laminated plastic material ماده فشرده متورق
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
compacted جمع وجور فشرده
packed snow برف فشرده شده
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
prestressed concrete بتن پیش فشرده
compact بهم فشرده خلاصه
CD audio روی دیسک فشرده
die pressed part بخش فشرده حدیدهای
repressed brick اجر فشرده شده
massively ساختمان فشرده ماسیو
massive ساختمان فشرده ماسیو
presses تاکتیک دفاعی فشرده
packing density تراکم فشرده سازی
packed decimal عدد اعشاری فشرده
compacts بهم فشرده خلاصه
compacts جمع وجور فشرده
air compressor هوای فشرده ساز
compander فشرده و نافشرده کننده
compacting بهم فشرده خلاصه
forced alternating current جریان متناوب فشرده
compacting جمع وجور فشرده
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
fractal روش فشرده سازی تصاویر
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
image فشرده سایز داده یک تصویر
modes قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
mode قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
images فشرده سایز داده یک تصویر
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compact روی دیسک فشرده را میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
discs مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
to cram فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
pneumatic پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
IFF استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
compressor برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressors برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CSLIP گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
pic الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
CD I این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
picture الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictured الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picturing الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
reduces تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reducing تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
reduce تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
compacts قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
mdr ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
fractal قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
FIF فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacting قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
pcm روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
DoubleSpace برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
JPEG++ حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
Huffman code کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
DV I سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
compression نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
JPEG استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
DCC نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
winchester disk دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
ADPCM استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
production الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
productions الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
PLV الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
simm تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
adaptive channel allocation استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
zipped خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zip خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipping خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zips خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
CD I استانداردهای سخت افزار و نرم افزار که داده و تصویر و متن را روی یک دیسک فشرده ترکیب میکند و به کاربر اجازه میدهد تا با نرم افزاری که روی ROM-CD ذخیره شده است کار کند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com