English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
point imperfection ناکاملی نقطهای
Other Matches
lattice imperfection ناکاملی شبکه
double row spot welding جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
pin point نقطهای
point defect نقص نقطهای
point discharge تخلیه نقطهای
point elasticity کشش نقطهای
point estimate براورد نقطهای
point estimation تخمین نقطهای
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
point contact کنتاکت نقطهای
multipoint چند نقطهای
point contact تماس نقطهای
multipoint line خط چند نقطهای
point charge بار نقطهای
pinpoint target هدف نقطهای
dot product ضرب نقطهای
point estimation براورد نقطهای
two point threshold استانه دو نقطهای
spot welding جوش نقطهای
spot welding جوشکاری نقطهای
point target اماج نقطهای
point particle ذره نقطهای
point operation عمل نقطهای
dot matrix ماتریس نقطهای
point function تابع نقطهای
point group گروه نقطهای
point indentification هویت نقطهای
point load بار نقطهای
single row spot welding جوشکاری نقطهای سری
spot welding electrode الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine دستگاه جوش نقطهای
point contact rectifier یکسو کننده نقطهای
rpbis همبستگی دو رشتهای نقطهای
point biserial correlation همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
dichoglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
diglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
multipoint circuit مدار چند نقطهای
lattice point group گروه نقطهای شبکه
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier یکسو کننده نقطهای جوش شده
terminal نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
previous spot نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
terminals نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
grazing point نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
lunitidal interval فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
turning point نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
centroid در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
inner product ضرب نقطهای ضرب نردهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com