Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
to shoot to fame
<idiom>
ناگهانی به شهرت رسیدن
Other Matches
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
odours
شهرت
unknowns
بی شهرت
conspicuousness
شهرت
emprise
شهرت
fameless
بی شهرت
reputation
شهرت
unknown
بی شهرت
hearsay
شهرت
prestige
شهرت
odors
شهرت
grapevine
شهرت
grapevines
شهرت
names
شهرت
odour
شهرت
publicity
شهرت
celebrities
شهرت
celebrity
شهرت
name
شهرت
reputations
شهرت
illustriousness
شهرت
names
شهرت ها
illustrousness
شهرت
titles
شهرت ها
popularity
شهرت
title
شهرت
name
شهرت
odor
شهرت
fame
شهرت
notability
شهرت
famousness
شهرت
renown
شهرت
stand
شهرت
reports
شهرت
reported
شهرت
report
شهرت
oecumenicity
شهرت جهانی
reputable
قابل شهرت
estimate
قیمت شهرت
To become famous (renowned).
شهرت یا فتن
esteem
شهرت ارجمندشمردن
estimated
قیمت شهرت
estimates
قیمت شهرت
estimating
قیمت شهرت
names
نام و شهرت
standing
دوام شهرت
bad reputation
سوء شهرت
repute
شهرت داشتن
there is a rumour that
شهرت دارد که
unpopularity
عدم شهرت
attribute
شهرت افتخار
attributes
شهرت افتخار
name
نام و شهرت
posthumous fame
شهرت پس از مرگ
to get fame
شهرت یافتن
attributing
شهرت افتخار
publish abroad
در همه جا شهرت دادن
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalizing
شهرت جاویدان دادن به
immortalizes
شهرت جاویدان دادن به
immortalized
شهرت جاویدان دادن به
to win fame
شهرت پیدا کردن
notbility
شهرت قابل ملاحظگی
immortalised
شهرت جاویدان دادن به
immortalises
شهرت جاویدان دادن به
To be world famous . To enjoy an international reputation.
شهرت جهانی داشتن
rehabilitation
احیای شهرت یااعتبار
immortalising
شهرت جاویدان دادن به
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
immortalize
شهرت جاویدان دادن به
immortalization
اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishes
شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous .
شهرت ومشهور هردو درگذرند
establish
شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
establishing
شهرت یامقامی کسب کردن
Italian stucco is world famous .
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
vindication
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
his standing with his colleagues
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
to build up areputation
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
The town is famous for its hot springs .
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
stakes
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
spontaneity
ناگهانی
precipitate
ناگهانی
precipitated
ناگهانی
precipitates
ناگهانی
precipitating
ناگهانی
surprise attack
تک ناگهانی
snapped
ناگهانی
instantaneous
ناگهانی
abrupt
ناگهانی
strikes
تک ناگهانی
sudden
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
ناگهانی
snaps
ناگهانی
snap
ناگهانی
strike
تک ناگهانی
all at once
<idiom>
ناگهانی
snapping
ناگهانی
attaining
رسیدن
reached
رسیدن
reached
رسیدن به
attains
رسیدن
to come by
رسیدن
light or lighted
رسیدن
land
رسیدن
to catch up
رسیدن به
reach
رسیدن به
attaint
رسیدن به
approaches
رسیدن
reach
رسیدن
reaches
رسیدن به
attained
رسیدن
get at
رسیدن به
approached
رسیدن
approach
رسیدن
expire
به سر رسیدن
reaching
رسیدن به
peer
رسیدن
reaches
رسیدن
aim
رسیدن
attain
رسیدن
aimed
رسیدن
aims
رسیدن
catch up
رسیدن به
peering
رسیدن
peered
رسیدن
reaching
رسیدن
get
رسیدن
maturate
رسیدن
escalates
رسیدن
escalated
رسیدن
arr
رسیدن
escalate
رسیدن
come
رسیدن
acceding
رسیدن
take in (money)
<idiom>
رسیدن
escalating
رسیدن
overtake
رسیدن به
overtaken
رسیدن به
overtakes
رسیدن به
run up
رسیدن
arriving
رسیدن
arrives
رسیدن
arrived
رسیدن
arrive
رسیدن
accedes
رسیدن
befallen
در رسیدن
getting
رسیدن
befalling
در رسیدن
to come to hand
رسیدن
to d. up with
رسیدن به
to fetch up
رسیدن
arrival
رسیدن
accru
رسیدن
to get at
رسیدن به
befall
در رسیدن
gets
رسیدن
to come to a he
رسیدن
befalls
در رسیدن
accede
رسیدن
to see to
رسیدن
acceded
رسیدن
befell
در رسیدن
comes
رسیدن
flicking
تکان ناگهانی
flaw
اشوب ناگهانی
spurted
خروج ناگهانی
flicks
تکان ناگهانی
flicked
تکان ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
spurting
افزایش ناگهانی
spurts
خروج ناگهانی
shock
هراس ناگهانی
snaps
شتابزدگی ناگهانی
snapping
شتابزدگی ناگهانی
shocked
هراس ناگهانی
shocks
هراس ناگهانی
snapped
شتابزدگی ناگهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com