Total search result: 205 (38 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to bolt |
ناگهانی حرکت کردن |
|
|
Search result with all words |
|
braid |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
braided |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
braids |
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن |
to flounce |
حرکت تند و ناگهانی کردن |
Other Matches |
|
an abrupt departure |
حرکت ناگهانی |
flounces |
حرکت تند و ناگهانی |
flounced |
حرکت تند و ناگهانی |
twitching |
حرکت یا کشش ناگهانی |
twitched |
حرکت یا کشش ناگهانی |
flouncing |
حرکت تند و ناگهانی |
twitch |
حرکت یا کشش ناگهانی |
flounce |
حرکت تند و ناگهانی |
twitches |
حرکت یا کشش ناگهانی |
lunged |
حرکت ناگهانی بدن به جلو |
lunges |
حرکت ناگهانی بدن به جلو |
lunging |
حرکت ناگهانی بدن به جلو |
lunge |
حرکت ناگهانی بدن به جلو |
ground loop |
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود |
swings |
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن |
swing |
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن |
mush |
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود |
ambivalence |
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی |
nose dive |
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت |
twitch grass |
کشش حرکت یا کشش ناگهانی |
flurry |
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی |
flurries |
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
surge |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
surges |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
surged |
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه |
spurts |
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی |
spurting |
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی |
spurted |
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی |
spurt |
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی |
nosedive |
افت ناگهانی کردن |
nosediving |
افت ناگهانی کردن |
nosedived |
افت ناگهانی کردن |
nosedives |
افت ناگهانی کردن |
to feel a pang of jealousy |
ناگهانی احساس حسادت کردن |
to be touched [hit] by a pang of regret |
ناگهانی احساس پشیمانی [افسوس] کردن |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
shock action |
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن |
lunged |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunges |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunging |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
lunge |
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو |
zapped |
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده |
zap |
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده |
zapping |
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده |
zaps |
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
sail |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sailings |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sailed |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
lumbered |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumber |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumbering |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
lumbers |
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن |
plucking |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucks |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
pluck |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucked |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
loiter |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loitering |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loiters |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
loitered |
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن |
inch |
حرکت کردن |
skew |
کج حرکت کردن |
skewing |
کج حرکت کردن |
skews |
کج حرکت کردن |
waggle |
حرکت کردن |
moved |
حرکت کردن |
whir |
حرکت کردن |
to bear oneself |
حرکت کردن |
waggled |
حرکت کردن |
to weigh anchor |
حرکت کردن |
sail |
حرکت کردن |
moves |
حرکت کردن |
departures |
حرکت کردن |
departure |
حرکت کردن |
sailed |
حرکت کردن |
waggles |
حرکت کردن |
get under way |
حرکت کردن |
sailings |
حرکت کردن |
move |
حرکت کردن |
waggling |
حرکت کردن |
have way on |
حرکت کردن |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
laziest |
باکندی حرکت کردن |
spiralling |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
trailed |
بدنبال حرکت کردن |
trailing |
بدنبال حرکت کردن |
trails |
بدنبال حرکت کردن |
trail |
بدنبال حرکت کردن |
make leeway |
حرکت پهلویی کردن |
spiralled |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
whirry |
بعجله حرکت کردن |
pule |
باصدا حرکت کردن |
spiraling |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
skeet |
باسرعت حرکت کردن |
spiraled |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
crawfish |
به پشت حرکت کردن |
streaked |
بسرعت حرکت کردن |
trance |
باچالاکی حرکت کردن |
streaking |
بسرعت حرکت کردن |
to move on |
واداربه حرکت کردن |
lazier |
باکندی حرکت کردن |
streak |
بسرعت حرکت کردن |
streaks |
بسرعت حرکت کردن |
lazy |
باکندی حرکت کردن |
trances |
باچالاکی حرکت کردن |
spiral |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
larrup |
سنگین حرکت کردن |
sail |
با نازوعشوه حرکت کردن |
zigzags |
حرکت زیگزاگی کردن |
sailed |
با نازوعشوه حرکت کردن |
crabs |
به پهلو حرکت کردن |
spanks |
با سرعت حرکت کردن |
sailings |
با نازوعشوه حرکت کردن |
spanked |
با سرعت حرکت کردن |
crab |
به پهلو حرکت کردن |
to tail to the tide |
باجزرومد حرکت کردن |
jink |
بسرعت حرکت کردن |
spirals |
بطورمارپیچ حرکت کردن |
zigzagging |
حرکت زیگزاگی کردن |
zigzagged |
حرکت زیگزاگی کردن |
underway |
در حال حرکت کردن |
sneak |
دزدکی حرکت ه کردن |
sneaked |
دزدکی حرکت ه کردن |
submarines |
زیردریا حرکت کردن |
submarine |
زیردریا حرکت کردن |
to make an early start |
زود حرکت کردن |
darting |
بسرعت حرکت کردن |
sneaks |
دزدکی حرکت ه کردن |
zigzag |
حرکت زیگزاگی کردن |
darted |
بسرعت حرکت کردن |
dart |
بسرعت حرکت کردن |
spank |
با سرعت حرکت کردن |
ranges |
سیر و حرکت کردن |
infile |
به ستون دو حرکت کردن |
range |
سیر و حرکت کردن |
lugs |
سنگین حرکت کردن |
ranged |
سیر و حرکت کردن |
lugging |
سنگین حرکت کردن |
lugged |
سنگین حرکت کردن |
lug |
سنگین حرکت کردن |
rippled |
بطور موجی حرکت کردن |
ripple |
بطور موجی حرکت کردن |
hulks |
باسنگینی ورخوت حرکت کردن |
shuffled |
این سو وان سو حرکت کردن |
wriggles |
حرکت کرم وار کردن |
move |
حرکت کردن تکان خوردن |
to outgo |
حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی] |
ripples |
بطور موجی حرکت کردن |
rippling |
بطور موجی حرکت کردن |
hulk |
باسنگینی ورخوت حرکت کردن |
wriggling |
حرکت کرم وار کردن |
starboard |
بطرف راست حرکت کردن |
paddle |
با باله شنا حرکت کردن |
paddled |
با باله شنا حرکت کردن |
shuffle |
این سو وان سو حرکت کردن |
moves |
حرکت کردن تکان خوردن |
lob |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
freewheel |
با ازادی حرکت وجنبش کردن |
lobs |
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن |
wriggle |
حرکت کرم وار کردن |
whish |
باصدای هیس حرکت کردن |
maneuver |
حرکت جنگی مانور کردن |
maneuver |
حرکت دادن یاحرکت کردن |
moved |
حرکت کردن تکان خوردن |
fudge |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
fudged |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
fudges |
فریفتن اهسته حرکت کردن |
freewheels |
با ازادی حرکت وجنبش کردن |
change down |
به دنده سنگین حرکت کردن |