English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
irrupt ناگهان ایجاد شدن
Other Matches
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
all at once ناگهان
all of a sudden ناگهان
abruptly ناگهان
unaware ناگهان
suddenness ناگهان
accidentally ناگهان
unawares ناگهان
sudden ناگهان
(on the) spur of the moment <idiom> ناگهان
before you know it ناگهان
unexpectedly ناگهان
plucking ناگهان کشیدن
scooted ناگهان سرخوردن
pluck ناگهان کشیدن
sudden death ناگهان باخت
slapdash بی پروا ناگهان
scoots ناگهان سرخوردن
plucked ناگهان کشیدن
plucks ناگهان کشیدن
before you can say knife برقی ناگهان
Suddenly , I felt hot. ناگهان گرمم شد
turn on one's heel <idiom> ناگهان پیچیدن
suddenly ناگهان ناگاه
pop off ناگهان ناپدیدشدن
sudden-death ناگهان باخت
light out ناگهان رفتن
scooting ناگهان سرخوردن
bolts مستقیما ناگهان
bolting مستقیما ناگهان
to keel over ناگهان افتادن
to die in ones shoes ناگهان مردن
to walk off ناگهان رفتن
aback غافلگیر ناگهان
to make a pounce ناگهان جستن
abrupt سراشیبی ناگهان
supervene ناگهان رخ دادن
scoot ناگهان سرخوردن
bolted مستقیما ناگهان
bolt مستقیما ناگهان
cant ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
plunger موجی که ناگهان می شکند
plungers موجی که ناگهان می شکند
pass out ناگهان بیهوش شدن
Suddenly he showed up (emerged). ناگهان سروکله اش پیداشد
fly open ناگهان باز شدن
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
make off ناگهان ترک کردن
slap down ناگهان توقیف کردن
snub cable ناگهان ترمز کردن
plunges ناگهان داخل شدن
plunged ناگهان داخل شدن
tumbles لغزیدن ناگهان افتادن
plunge ناگهان داخل شدن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
to crop up ناگهان رخ دادن- اب خوردن
tumble لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled لغزیدن ناگهان افتادن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
with a powder ازروی بی پروایی تند ناگهان
twitching ناگهان کشیدن جمع شدن
twitch ناگهان کشیدن جمع شدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless). ناگهان زبانم بند آمد
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitched ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitches ناگهان کشیدن جمع شدن
jilts ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
incidents ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilted ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jilting ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
incident ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
lash vi باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to abscond [from] <idiom> ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
creations ایجاد
generations ایجاد
creating ایجاد
authorship ایجاد
generation ایجاد
productions ایجاد
development ایجاد
bridging ایجاد پل
creates ایجاد
origination ایجاد
developments ایجاد
creation ایجاد
construction ایجاد
create ایجاد
constructions ایجاد
production ایجاد
mythopoeia ایجاد افسانه
creating ایجاد کردن
average ایجاد میانگین
resonances ایجاد طنین
polarization ایجاد دو قطب
develops ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
make waves <idiom> ایجاد دردسر
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
lactation ایجاد شیر
construct ساختن یا ایجاد
resonance ایجاد طنین
vacuolation ایجاد حفره
causer ایجاد کننده
configure ایجاد پیکربندی
hypnogenesis ایجاد خواب
contouring ایجاد طرح
creation date تاریخ ایجاد
creation of money ایجاد پول
surging ایجاد موج
furunculosis ایجاد کورک
worker ایجاد کننده
capital creation ایجاد سرمایه
irruption ایجاد ناگهانی
obstructions ایجاد مانع
lenticulation ایجاد عدسی
averaging ایجاد میانگین
averages ایجاد میانگین
obstruction ایجاد مانع
lacrimation ایجاد اشک
averaged ایجاد میانگین
stimulation ایجاد محرک
grounding ایجاد زمین
isochronism ایجاد همزمانی
screech ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
stockades ایجاد مانع
stylization ایجاد سبک
screeching ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
scandalization ایجاد افتضاح
salivation ایجاد بزاق
money creation ایجاد پول
screeched ایجاد کردن
engendered ایجاد کردن
stockade ایجاد مانع
windowing ایجاد پنجره
spermatogenesis ایجاد نطفه
system generation ایجاد سیستم
territorialization ایجاد ناحیه
amounts ایجاد مجموعی از...
structuralization ایجاد ساختمان
amounting ایجاد مجموعی از...
amounted ایجاد مجموعی از...
amount ایجاد مجموعی از...
looping ایجاد حلقه
wealth creation ایجاد ثروت
spiculation ایجاد خار
engendering ایجاد کردن
rainmaking ایجاد باران
originative ایجاد کننده
pupation ایجاد شفیره
originationu ایجاد ابداع
pustulation ایجاد جوش
preclusion ایجاد مانع
creates ایجاد کردن
pitting ایجاد حفره
pick and roll ایجاد سد و چرخش
create ایجاد کردن
orogenesis ایجاد کوه
constructed ساختن یا ایجاد
formed ایجاد یک شکل
constructing ساختن یا ایجاد
housing ایجاد مسکن
constructs ساختن یا ایجاد
forms ایجاد یک شکل
engenders ایجاد کردن
form ایجاد یک شکل
breached ایجاد شکاف کردن
obstruct ایجاد مانع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com