Dictiornary-Farsi | ناگهان بزیر اب رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
crash dive	ناگهان بزیر اب رفتن


Other Matches

light out	ناگهان رفتن
to walk off	ناگهان رفتن
nose dive	ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to abscond [from] <idiom>	ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to jink [colloquial] [British English]	در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
downwards	بزیر
downward compatibility	سازگاری بزیر
undergarment	لباس بزیر
down	بزیر دلتنگ
undergarments	لباس بزیر
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
sudden	ناگهان
unaware	ناگهان
accidentally	ناگهان
unexpectedly	ناگهان
unawares	ناگهان
all at once	ناگهان
all of a sudden	ناگهان
before you know it	ناگهان
(on the) spur of the moment <idiom>	ناگهان
abruptly	ناگهان
suddenness	ناگهان
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
plucks	ناگهان کشیدن
scooting	ناگهان سرخوردن
bolts	مستقیما ناگهان
slapdash	بی پروا ناگهان
scoots	ناگهان سرخوردن
aback	غافلگیر ناگهان
scooted	ناگهان سرخوردن
abrupt	سراشیبی ناگهان
plucking	ناگهان کشیدن
to keel over	ناگهان افتادن
to make a pounce	ناگهان جستن
Suddenly , I felt hot.	ناگهان گرمم شد
scoot	ناگهان سرخوردن
pluck	ناگهان کشیدن
turn on one's heel <idiom>	ناگهان پیچیدن
plucked	ناگهان کشیدن
bolting	مستقیما ناگهان
bolted	مستقیما ناگهان
before you can say knife	برقی ناگهان
supervene	ناگهان رخ دادن
sudden death	ناگهان باخت
pop off	ناگهان ناپدیدشدن
suddenly	ناگهان ناگاه
sudden-death	ناگهان باخت
to die in ones shoes	ناگهان مردن
bolt	مستقیما ناگهان
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
plunged	ناگهان داخل شدن
make off	ناگهان ترک کردن
cant	ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
tumble	لغزیدن ناگهان افتادن
snub cable	ناگهان ترمز کردن
plunge	ناگهان داخل شدن
plungers	موجی که ناگهان می شکند
plunges	ناگهان داخل شدن
tumbles	لغزیدن ناگهان افتادن
Suddenly he showed up (emerged).	ناگهان سروکله اش پیداشد
pass out	ناگهان بیهوش شدن
plunger	موجی که ناگهان می شکند
tumbled	لغزیدن ناگهان افتادن
slap down	ناگهان توقیف کردن
irrupt	ناگهان ایجاد شدن
to crop up	ناگهان رخ دادن- اب خوردن
light up <idiom>	ناگهان شادوخوشحال شدن
fly open	ناگهان باز شدن
to chop back	ناگهان تغییرجهت دادن
strike it rich <idiom>	ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitched	ناگهان کشیدن جمع شدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless).	ناگهان زبانم بند آمد
jibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitch grass	تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
with a powder	ازروی بی پروایی تند ناگهان
to burst upon the view	ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
twitch	ناگهان کشیدن جمع شدن
gibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitches	ناگهان کشیدن جمع شدن
jibing	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitching	ناگهان کشیدن جمع شدن
To jump down somebodys throat.	ناگهان وسط حرف کسی پریدن
flashed	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilts	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incidents	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flash	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
to jink right [left]	ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
flashed	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
jilted	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incident	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilt	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flash	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilting	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flashes	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
precipitates	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
lash vi	باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to pounce upon a bird	ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
boggle	دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
landfall n	دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
to pounce on somebody	به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
flight	پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
braided	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
shrink	اب رفتن
retire	پس رفتن
to break loose	در رفتن
to fall away	پس رفتن
retires	پس رفتن
to fall short	کم رفتن
retrograde	پس رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get away	رفتن
to foot it	رفتن
going	رفتن
pilfers	کش رفتن
to fly off	در رفتن
to get over	رفتن از
to flow over	سر رفتن
to fall away	رفتن
shrinking	اب رفتن
snook	کش رفتن
pullback	پس رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
fribble	ور رفتن
glom on to	کش رفتن
go off	در رفتن
go over	به ان سو رفتن
nim	کش رفتن
hang around	ور رفتن
mog	رفتن
sinks	ته رفتن
sink	ته رفتن
break loose	در رفتن
bleneh	پس رفتن
shrinks	اب رفتن
to do out of	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to boil over	سر رفتن
betake	رفتن
goes	رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
make off	در رفتن
to run off	در رفتن
meddle	ور رفتن
meddled	ور رفتن
meddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
short-change	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
niggles	ور رفتن
niggled	ور رفتن
niggle	ور رفتن
regressing	پس رفتن
to whisk away or off	رفتن
regresses	پس رفتن
admit	رفتن
admits	رفتن
admitting	رفتن
regress	پس رفتن
regressed	پس رفتن
retracts	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retracted	تو رفتن
retract	تو رفتن
to skirt along the coast	رفتن
to sleep fast	رفتن
to take to ones heels	در رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddling	ور رفتن
to pair off	رفتن
to go bang	در رفتن
to go backward	پس رفتن
crawls	رفتن
crawled	رفتن
crawl	رفتن
to go back ward	پس رفتن