Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dog fight
نبرد جنگندههای هوایی
Other Matches
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
actions
نبرد
campaigned
نبرد
battled
نبرد
set-to
نبرد
battle
نبرد
set to
نبرد
campaigning
نبرد
set-tos
نبرد
combats
نبرد
combating
نبرد
action
نبرد
combat
نبرد
campaigns
نبرد
campaign
نبرد
struggled
نبرد
struggle
نبرد
battling
نبرد
battles
نبرد
fight
نبرد
struggles
نبرد
passage of arms
نبرد
combated
نبرد
fights
نبرد
struggling
نبرد
battles
نبرد کردن
battlefield
میدان نبرد
war cry
عربده نبرد
battled
نبرد کردن
conflict
کشمکش نبرد
warm corner
نبرد سخت
conflicted
کشمکش نبرد
battlefields
میدان نبرد
conflicts
کشمکش نبرد
battling
نبرد کردن
battle
نبرد کردن
militate
نبرد کردن
passage at arms
نبرد مواقعه
preventive war
نبرد دفاعی
position warfare
نبرد موضعی
area of war
منطقه نبرد
infighting
نبرد در فاصله کم
battleship
نبرد ناو
battleships
نبرد ناو
list
میدان نبرد
battle position
موضع نبرد
naval campaign
نبرد دریایی
battle group
گروه نبرد
land combat
نبرد در ساحل
land combat
نبرد زمینی
battle ship
نبرد ناو
infighting
نبرد نزدیک
in a
مشغول نبرد
campaigns
صحنه نبرد
campaigning
صحنه نبرد
frays
نبرد نزاع
campaigned
صحنه نبرد
campaign
صحنه نبرد
fray
نبرد نزاع
frayed
نبرد نزاع
militating
نبرد کردن
militates
نبرد کردن
militated
نبرد کردن
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
forward echelon
رده جلوی نبرد
battle map
نقشه منطقه نبرد
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
The scen of a bloody (great) battle.
صحنه نبرد خونین
She achieved nothing .
کاری از پیش نبرد
out of action
از نبرد خارج شده
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
battlefield evacuation
اخراجات پزشکی از میدان نبرد
campaign
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
campaigned
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning
رزم نبرد کردن جنگیدن
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
campaign
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigns
رزم نبرد کردن جنگیدن
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
war strenght
قدرت نبرد نیروی جنگی
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airlift capacity
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
air distant support
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
air defense readiness
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
acclimatization
هم هوایی
pneumatic
هوایی
overhead conductor
خط هوایی
air attack
تک هوایی
strikes
تک هوایی
strike
تک هوایی
airy
هوایی
airborne
هوایی
aery
هوایی
overhead line
خط هوایی
atmospheric
هوایی
air strike
تک هوایی
aerobic
هوایی
air built
هوایی
aerobics
هوایی
skyway
پل هوایی
over-pass
پل هوایی
aviation medicine
طب هوایی
aired
هوایی
air
هوایی
overhead roadway
پل هوایی
airs
هوایی
flying bridge
پل هوایی
overpass
پل هوایی
air lane
خط هوایی
aerial line
خط هوایی
linear distance
خط هوایی
air head
سر پل هوایی
AA
ضد هوایی
air raids
تک هوایی
air raid
تک هوایی
airhead line
خط سر پل هوایی
overpasses
پل هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com