Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
Other Matches
moralizing
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
parable
داستان اخلاقی
parables
داستان اخلاقی
to draw a moral
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
this story is improbable
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
here it is
اینست
it is my wish that
خواهش من اینست که
it is habitual with me to....
خویاعادت من اینست
it is because
برای اینست که
here is my book
اینست کتاب من
iam of the opinion that
نظر من اینست که
it is my wish that
میل من اینست که
it is only his way
حالش اینست
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
the mischief of it is that'
خرابی ان اینست که
the remedy lies in this
چاره ان اینست
strange to say
یک چیزغریب اینست
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
he thinks to deceive you
قصدش اینست شمارابفریبد
This is mainly because ...
دلیل اصلی آن اینست که ...
She loves to have a lot of doges .
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
The fact is that…
قدر مسلم اینست که ...
in point of fact
حقیقت امر اینست که
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
my recollectio of it is
انچه من بیادمی اورم اینست
we make it a rule to
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
imeant that he is kind
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
moral
اخلاقی
immorality
بد اخلاقی
petulance
بد اخلاقی
petulancy
بد اخلاقی
ethical
اخلاقی
gnomic
اخلاقی
apologue
حکایت اخلاقی
conduct
رفتار اخلاقی
sinuosity
انحراف اخلاقی
conducting
رفتار اخلاقی
superego
شخصیت اخلاقی
conducted
رفتار اخلاقی
fables
حکایت اخلاقی
immoral
غیر اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
maxim
گفته اخلاقی
moralistic
تحمیلگر اخلاقی
principle
اصل اخلاقی
principle
اخلاقی کردن
byword
گفته اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
precept
قاعده اخلاقی
precepts
قاعده اخلاقی
obliquity
انحراف اخلاقی
ethical relativism
نسبیت اخلاقی
ethicize
اخلاقی کردن
fable
حکایت اخلاقی
good naturedly
به خوش اخلاقی
imputability
مسئولیت اخلاقی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
conducts
رفتار اخلاقی
low
[morally bad]
<adj.>
بد
[از نظر اخلاقی]
dual morality
دوگانگی اخلاقی
ethical code
ضوابط اخلاقی
code of ethics
ضوابط اخلاقی
moral perception
حس تشخیص اخلاقی
moral education
اموزش اخلاقی
frailly
بطورشکننده باضعف اخلاقی
fortitude
شهامت اخلاقی شکیبایی
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
cloaca
مرکز مفاسد اخلاقی
moral realism
واقع نگری اخلاقی
on principle
از لحاظ قیود اخلاقی
axiological
مبحث نوامیس اخلاقی
perversion
انحراف جنسی یا اخلاقی
foible
صعف اخلاقی ضعف
foibles
صعف اخلاقی ضعف
perversions
انحراف جنسی یا اخلاقی
psychodrama
نمایش اخلاقی وانتقادی
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
tropologic
دارای تفسیر اخلاقی
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
generosity
<adj.>
گذشت
[صفت اخلاقی]
axiomatic
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
inofficious
خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
principle
مرام اخلاقی قاعده کلی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
scruple
نهی اخلاقی وسواس باک
To be short tempered with someone.
با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
amoral
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
puritanic
سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
de rigueur
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
I feel morally bound to …
از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
deontology
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
utilitarian
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
frailty
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
shyster
کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
preachify
بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
to point a moral
اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
apologue
داستان
novella
داستان
conte
داستان
anecdotage
داستان
fable
داستان
tale
داستان
fables
داستان
story
داستان
marchen
داستان
tales
داستان
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
narrators
گوینده داستان
storytellers
داستان سرا
novel
کتاب داستان
novelet
داستان کوتاه
storyteller
داستان سرا
an iliad of woes
داستان بدبختبی
flashback
بازگوی داستان
novels
کتاب داستان
narrator
گوینده داستان
flashbacks
بازگوی داستان
an interesting story
داستان با مزه
hermitically
هلوان داستان
conte
داستان کوتاه
decameron
داستان نامه
in a narrative style
بسبک داستان
to invent stories
داستان ساختن
fictionist
داستان نویس
to spin yarns
داستان ساختن
make-up
داستان ساختگی
epitasis
حداعلای داستان
narration
داستان داستانسرایی
narratives
داستان داستانسرایی
fairy tale
داستان جن و پری
hero
پهلوان داستان
heroes
پهلوان داستان
underplot
داستان فرعی
novelettes
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
short stories
داستان کوتاه
whodunnits
داستان پلیسی
short story
داستان کوتاه
whodunit
داستان پلیسی
fairy tales
داستان جن و پری
whodunits
داستان پلیسی
episodes
داستان فرعی
episode
داستان فرعی
catastrophes
عاقبت داستان
storybook
داستان نامه
catastrophe
عاقبت داستان
storybook
کتاب داستان
fictions
داستان اختراع
narrative
داستان داستانسرایی
fiction
داستان اختراع
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
fictionalised
داستان سرایی کردن
fictionalises
داستان سرایی کردن
fictionalises
بصورت داستان دراوردن
science fiction
داستان تخیلی علمی
cliff hanger
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
مطلب یا داستان جالب
personage
شخصیت بازیگران داستان
fictionalised
بصورت داستان دراوردن
personages
شخصیت بازیگران داستان
cliff-hangers
مطلب یا داستان جالب
fictionalising
بصورت داستان دراوردن
fairy tales
داستان باور نکردنی
fictionize
بصورت داستان دراوردن
fairy tale
داستان باور نکردنی
sob stories
داستان گریه اور
sob story
داستان گریه اور
fictionalizing
داستان سرایی کردن
fictionalizing
بصورت داستان دراوردن
fictionalizes
داستان سرایی کردن
fictionalizes
بصورت داستان دراوردن
fictionalized
داستان سرایی کردن
fictionalized
بصورت داستان دراوردن
fictionalize
داستان سرایی کردن
fictionalize
بصورت داستان دراوردن
fictionalising
داستان سرایی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com