English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
Other Matches
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
catch نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
voluntary movement حرکت ارادی
initial acceleration شتاب اولیه
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
knee-jerk حرکت غیر ارادی زانو
automatization حرکت غیر ارادی حالت خودکار
velocity سرعت سیر شتاب
velocities سرعت سیر شتاب
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
speeds شتاب حرکت
speed شتاب حرکت
speeding شتاب حرکت
initial velocity سرعت اولیه
velocities سرعت اولیه
velocity سرعت اولیه
basic speed سرعت اولیه
initial speed سرعت اولیه
input speed سرعت اولیه
impulse charge نیروی محرکه اولیه
high velocity سرعت اولیه زیاد
deterministic نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
vertical takeoff سرعت صعود اولیه هواپیما
veronica ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
backwash حرکت اب در نتیجه گردش پروانه
linear momentum نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
pace سرعت حرکت
alacrity [speed] سرعت حرکت
celerity سرعت حرکت
swiftness سرعت حرکت
rates سرعت حرکت
rate سرعت حرکت
rapidity سرعت حرکت
quickness سرعت حرکت
rapidness سرعت حرکت
promptness سرعت حرکت
promptitude سرعت حرکت
nippiness سرعت حرکت
speediness سرعت حرکت
speed of action سرعت حرکت
fleetness سرعت حرکت
paces سرعت حرکت
speed سرعت حرکت
speeds سرعت حرکت
paced سرعت حرکت
velocity سرعت حرکت
speeding سرعت حرکت
easiness [quickness] سرعت حرکت
momentum نیروی حرکت انی
drag force نیروی مقاوم حرکت
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
locomotive حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotives حرکت دهنده نیروی محرکه
average speed سرعت متوسط حرکت
spanked با سرعت حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
wind velocity سرعت حرکت باد
spanks با سرعت حرکت کردن
mush افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
in irons نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
cruising speed سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
man handle با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
fleet هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
fleets هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
conversion tables جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
zero length launching نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
remaining velocity سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
translation tables جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
fleeting target هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
atmospheric braking کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
observantly باتوجه
as for باتوجه به
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
In the light of present circumstances. باتوجه به اوضاع کنونی
jitter خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
animations این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
animation این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
to be a foregone conclusion <idiom> نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
arbitrary ارادی
autonomic ارادی
intentional ارادی
volitional ارادی
wilfull ارادی
voluntary ارادی
volentary ارادی
volitionary ارادی
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
voluntarily بطور ارادی
voluntary assignment انتقال ارادی
unintentional غیر ارادی
automatic غیر ارادی
involuntary غیر ارادی
automatics غیر ارادی
voluntary unemployment بیکاری ارادی
voluntarism فرضیه ارادی
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
foregone conclusion نتیجه حتمی نتیجه مسلم
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
reflex action عمل غیر ارادی
volitive حالت افعال ارادی
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
instinctive خودبخود غیر ارادی
autonomous خودکاربطور غیر ارادی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
autonomic <adj.> خودکار [ارادی] [خود مختار]
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
blepherospasm انقباض غیر ارادی پلک
tic حرکات غیر ارادی اندامها
tics حرکات غیر ارادی اندامها
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
cringe چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
braininess فکری
irreflection بی فکری
incogitancy بی فکری
cerebral فکری
intellectual فکری
incogitance بی فکری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com