Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
computation
نتیجه محاسبه
computations
نتیجه محاسبه
Search result with all words
calculate
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
computation
نتیجه شمارش محاسبه
computations
نتیجه شمارش محاسبه
conversion tables
جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
translation tables
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
Other Matches
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
computation
محاسبه
slide rules
خط کش محاسبه
slide rule
خط کش محاسبه
computations
محاسبه
analysis
محاسبه
computing
محاسبه
calculation
محاسبه
predictions
محاسبه
prediction
محاسبه
designs
طرح و محاسبه
compute
محاسبه کردن
miscalculations
محاسبه اشتباه
unit of account
واحد محاسبه
accounting price
قیمت محاسبه
computes
محاسبه کردن
account
محاسبه نمودن
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
predicted
محاسبه شده
design
طرح و محاسبه
miscalculation
محاسبه اشتباه
uncomputable
محاسبه ناپذیر
recalculation
تجدید محاسبه
computed
محاسبه کردن
computational
مربوط به یک محاسبه
calk
محاسبه کردن
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
calculated field
فیلد محاسبه
calculating factor
ضریب محاسبه
cam calculation
محاسبه کرو
double counting
محاسبه مضاعف
calculating machine
ماشین محاسبه
calculation sheet
برگ محاسبه
design load
بارمبنای محاسبه
approximation
محاسبه ملایم
dyscalculia
محاسبه پریشی
computational
اشتباه در محاسبه
arithmetic unit
واحد محاسبه
approximations
محاسبه ملایم
computable
محاسبه پذیر
computability
قابلیت محاسبه
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
computed price
قیمت محاسبه شده
manual recalculation
محاسبه مجدد دستی
computing
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
column wise recalculation
محاسبه مجدد ستونی
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
row wise recalculation
محاسبه مجدد سطری
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
integral calculus
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
recalculation method
روش محاسبه عدد
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
tallies
محاسبه چوب خط زدن
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
tallied
محاسبه چوب خط زدن
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
incomputable
غیر قابل محاسبه
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
computable function
تابع محاسبه پذیر
tally
محاسبه چوب خط زدن
tallying
محاسبه چوب خط زدن
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
predicted
از قبل محاسبه شده
ration factor
ضریب محاسبه جیره
load adjuster
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
compute
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computes
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
box
مربع روی ورقه محاسبه
boxes
مربع روی ورقه محاسبه
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
design for flexture and shear
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
evaluation
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computed
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
computable
آنچه قابل محاسبه است
evaluations
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
algorithm
محاسبه عددی حساب رقومی
strategically
<adv.>
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
algorithms
محاسبه عددی حساب رقومی
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
interpolations
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolation
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
basket purchase
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
scaling law
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
percentile
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
margin
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
expansion
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
reboot
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
fits
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
relative
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
brake mean effective pressure
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
liquidated damages
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
fittest
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
fit
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
unliquidated damages
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
backwards
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
size
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backward
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
keystroke
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
parallel
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
interference
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
parallels
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
geometry processing
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
heap
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaping
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
alu
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
heaps
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
inconsequent
بی نتیجه
resulting
نتیجه
effectless
بی نتیجه
eduction
نتیجه
educt
نتیجه
indeterminate
بی نتیجه
product
نتیجه
ineffetual
بی نتیجه
ineffectual
بی نتیجه
frustrated
بی نتیجه
inconseqential
بی نتیجه
inconsecutive
بی نتیجه
afterclap
نتیجه
issueless
بی نتیجه
products
نتیجه
in the sequel
در نتیجه
sequent
نتیجه
whereupon
که در نتیجه ان
outcomes
نتیجه
result
نتیجه
of no issue
بی نتیجه
outgrwth
نتیجه
resultful
پر نتیجه
consequent
نتیجه
affects
نتیجه
affect
نتیجه
resulted
نتیجه
consequence
نتیجه
consequences
نتیجه
thanks
در نتیجه
sequela
نتیجه
abortive
بی نتیجه
outcome
نتیجه
outgrowth
نتیجه
payoff
نتیجه
effect
نتیجه
payoffs
نتیجه
inference
نتیجه
conclusion
نتیجه
upshot
نتیجه
ineffective
بی نتیجه
to no purpose
بی نتیجه
inconclusive
بی نتیجه
conclusions
نتیجه
effected
نتیجه
inferences
نتیجه
run into
<idiom>
نتیجه
effecting
نتیجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com