English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English Persian
save نجات دادن پس انداز کردن
saved نجات دادن پس انداز کردن
saves نجات دادن پس انداز کردن
Other Matches
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
surviving نجات دادن
recover نجات دادن
recovering نجات دادن
recovers نجات دادن
deliver نجات دادن
delivers نجات دادن
redeliver از نو نجات دادن
survived نجات دادن
survives نجات دادن
survive نجات دادن
salvage از خطرنابودی نجات دادن
salvaged از خطرنابودی نجات دادن
salvaging از خطرنابودی نجات دادن
salvages از خطرنابودی نجات دادن
to rescue somebody from drowning کسی را از غرق شدن نجات دادن
to rescue people from the water مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
lay by پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
salt away <idiom> پس انداز کردن
save money پس انداز کردن
lay-by پس انداز کردن
to lay aside پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
to lay up پس انداز کردن
saves پس انداز کردن
save پس انداز کردن
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
sock away پول پس انداز کردن
lay aside پس انداز کردن انداختن
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
landscaping چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscape چشم انداز بامنظره تزئین کردن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
landscaped چشم انداز بامنظره تزئین کردن
landscapes چشم انداز بامنظره تزئین کردن
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
life jacket کت نجات
liberation نجات
rescues نجات
life vest کت نجات
safety نجات
rescue نجات
livery نجات
salvation نجات
rescuing نجات
rescued نجات
liveries نجات
escape line خط نجات
life boat کرجی نجات
lifeguards نجات غریق
survival pack بسته نجات
lifeguard نجات غریق
saved نجات دروازه
saves نجات دروازه
save نجات دروازه
parachutes چتر نجات
parachuted چتر نجات
savior نجات دهنده
life belt کمربند نجات
parachuting چتر نجات
life buoy بویه نجات
parachute چتر نجات
survival suit لباس نجات
life buoy حلقه نجات
breeches buoy بویه نجات
saviours نجات دهنده
deep submergence زیردریایی نجات
lifeboats قایق نجات
life vest جلیقه نجات
survivors نجات یافتگان
lifeboat قایق نجات
stole جلیقه نجات
refugee relief نجات پناهندگان
life net تور نجات
life raft قایق نجات
safety belts کمربند نجات
life line بند نجات
fire escape نردبان نجات
fire escapes نردبان نجات
plane guard ناو نجات
life line طناب نجات
lifeguard submarine زیردریایی نجات
liferaft شناوه نجات
salvation سبب نجات
parachut چتر نجات
resuscitation نجات غریق
salvable نجات یافتنی
safety belt کمربند نجات
life jacket جلیقه نجات
salvageable قابل نجات
life float قایق نجات
crash boat قایق نجات
rescue operation عملیات نجات
lifebelt کمربند نجات
saviour نجات دهنده
rescue basket زنبیل نجات
safety boat قایق نجات
lifesaving نجات غریق
plane guard ناوگارد نجات
life boad قایق نجات
lifebelts کمربند نجات
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
soteriology مبحث نجات رستگاری
survivors نجات یافتگان از مرگ
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
rescue and assistance عملیات نجات و مددکاری
pararescue team تیم تجسس و نجات
pararaft وسایل نجات چتربازی
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
life buoy حلقه نجات غریق
paradrop بارریزی باچتر نجات
life vest لباس نجات غریق
lifesaving نجات دهنده زندگی
liferaft قایق نجات لاستیکی
lifesaving وسیله نجات غریق
lifeguards مامور نجات غریق
lifesaver نجات دهنده زندگانی
mae west جلیقه نجات فشاری
search and rescue عملیات تجسس و نجات
life belt لاستیک نجات غریق
fire and rescue نجات و اطفای حریق
lifeguards گارد نجات دریایی
life belt کمربند نجات غریق
lifeguard مامور نجات غریق
lifeguard گارد نجات دریایی
lifeguard نجات غریق محافظ شخصی
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
life line طناب وصل به حلقه نجات
salvage اموال نجات یافته از خطر
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
lifeguards نجات غریق محافظ شخصی
salvaging اموال نجات یافته از خطر
lifelines طناب یارسن نجات غواص
redeemer رهایی بخش نجات دهنده
save one's neck/skin <idiom> نجات خوداز خطر ومشکل
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
lifeline طناب یارسن نجات غواص
fire and rescue عملیات نجات و اطفای حریق
salvages اموال نجات یافته از خطر
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
redeemers رهایی بخش نجات دهنده
andromeda از دست غولی نجات یافت وزن او شد
deep submergence زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
life jacket سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
life preserver وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
life preservers وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
salvaging نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
particularism اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com