Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
Other Matches
junker
جوان نجیب زاده المانی
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
blue blood
نجیب زاده اشراف زاده
magnates
نجیب زاده
magnate
نجیب زاده
thane
نجیب زاده
knighting
نجیب زاده
knighted
نجیب زاده
knight
نجیب زاده
knights
نجیب زاده
aristocrats
نجیب زاده
bashaw
نجیب زاده
childe
نجیب زاده
blue-blooded
نجیب زاده
blue blooded
نجیب زاده
patrician
نجیب زاده
chevalier
نجیب زاده
aristocrat
نجیب زاده
high born
نجیب زاده
noblewoman
نجیب زاده
noblemen
نجیب زاده
nobleman
نجیب زاده
patricians
نجیب زاده
noblewomen
نجیب زاده
gentleman of fortune
نجیب زاده حادثه جو
dons
لرد یا نجیب زاده
donned
لرد یا نجیب زاده
don
لرد یا نجیب زاده
well born
اصیل نجیب زاده
donning
لرد یا نجیب زاده
wellborn
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
juvenescent
نو جوان
lasses
زن جوان
lass
زن جوان
fries
جوان
youths
جوان
youth
جوان
frying
جوان
fry
جوان
dell
زن جوان
young
جوان
younger
جوان
young persons
جوان
beardless
جوان
adolescent
جوان
callan
جوان
adolescents
جوان
callant
جوان
dells
زن جوان
moll
زن جوان
yoth
جوان
molls
زن جوان
nagged
اسب جوان
punk
جوان ولگرد
to die young
جوان مردن
puss
دخترک زن جوان
beau
جوان شیک
insenescible
همیشه جوان
immature soil
خاک جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
boyo
پسربچه جوان
youngish
نسبتا جوان
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
ephebophilia
جوان خواهی
nag
اسب جوان
rejuvenation
جوان سازی
trull
دختر جوان
gigolo
جوان جلف
playboy
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
playboys
جوان دخترباز
punks
جوان ولگرد
swain
جوان روستایی
young and old
پیر و جوان
snot
جوان گستاخ
yong lion
شیر جوان
gigolos
جوان جلف
youthful
جوان باطراوت
juvenescent
جوان شونده
juvenescent
تازه جوان
young smith
اسمیت جوان
lionet
شیر جوان
peachick
جوان خودفروش
young population
جمعیت جوان
hooligans
جوان اوباش صفت
young turk
افسر جوان افراطی
yoth
شخص جوان جوانمرد
agerasia
پیر جوان نما
fillies
دختر شوخ و جوان
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
juvenescence
حالت جوان شدن
hooligan
جوان اوباش صفت
youths
شباب شخص جوان
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
sow
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
sows
ماده خوک جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
filly
دختر شوخ و جوان
youth
شباب شخص جوان
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
cousinry
عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
knighting
سلحشور
knight
سلحشور
knighted
سلحشور
knights
سلحشور
rink
سلحشور
rinks
سلحشور
squire
ارباب سلحشور
warrior
سلحشور محارب
warriors
سلحشور محارب
amazon
زن سلحشور وبلندقامت
squires
ارباب سلحشور
cousinly
دایی زاده وار خاله زاده وار
nepew
پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
squirish
سلحشور وار شبیه حامی زن
gentler
نجیب
gentle
نجیب
decent
نجیب
nicest
نجیب
nicer
نجیب
gentlest
نجیب
nice
نجیب
maidenly
نجیب
indecent
نا نجیب
gentlewoman
زن نجیب
immodest
نا نجیب
meek
نجیب
gentlewomen
زن نجیب
gentlewomanly
نجیب
sobersided
نجیب
genteel
نجیب
of a noble family
نجیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com