English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
Other Matches
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
drier ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
froe ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
periodically در فواصل معین
spacing مراعات فواصل
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
plant out در فواصل معین کاشتن
moniliform دارای فواصل دانه وار
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
measuring magnifier مسافت یاب مخصوص فواصل کم
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
isochronous واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
dole سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
endomixis تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
nebula تودههای عظیم گازو گرد مابین فواصل ستارگان جاده شیری
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
i had no idea he was going که او میرود
he is going میرود
the train runs without a stop میرود
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
if he goes اگر او میرود
presumedly احتمال میرود
the probability is احتمال میرود
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
bleeder کسی که خونش میرود
bleeders کسی که خونش میرود
in all probability احتمال کلی میرود
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
churchgoer کسی که مرتب به کلیسا میرود
grifter فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
where does this road lead to این راه بکجا میرود
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
churchgoers کسی که مرتب به کلیسا میرود
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
the scale preponderates کفه ترازو پایین میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
night walker کسیکه در خواب راه میرود
he made a show of goung چنان وانمودکردکه گویی میرود
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
saltigrade کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
When is the bus to Pimlico? چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
companion ladder نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
day-trippers کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
pneumatometer الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
playgoer ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
breaking point سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
gatecrashers کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
parotid duct لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
he walks as if he were drunk چنان راه میرود که گویی مست است
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
gatecrasher کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
sneaker کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
toddies شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
sneakers کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
toddy شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
dacoit راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
mudflat زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflats زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com