English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (4 milliseconds)
English Persian
want نداشتن
wanted نداشتن
lack نداشتن
lacked نداشتن
lacks نداشتن
lackvt نداشتن
Other Matches
to be in the wrong حق نداشتن زورگفتن
to be at a loss for an answer پاسخی نداشتن
To know no bounds. حد وحصر نداشتن
to sit out شرکت نداشتن در
clean record نداشتن پیشینه بد
errorless نداشتن خطا
freedom from evil record نداشتن پیشینه بد
powerlessly با نداشتن نیرو
sit out شرکت نداشتن در
stone-broke <idiom> آه دربساط نداشتن
disliked دوست نداشتن
miss نداشتن فاقدبودن
dislikes دوست نداشتن
disinterest علاقه نداشتن
disliking دوست نداشتن
missed نداشتن فاقدبودن
misses نداشتن فاقدبودن
dislike دوست نداشتن
to paddle one's own canoe کار بکسی نداشتن
not a leg to stand on <idiom> مدرک کافی نداشتن
to make no doubt مطمئن بودن شک نداشتن
to not feel hungry [to not like having anything] اصلا اشتها نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea. راه پس وپیش نداشتن
wanted نیازمند بودن به نداشتن
want نیازمند بودن به نداشتن
out of favor with someone <idiom> حسن نیت نداشتن
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
make no bones about something <idiom> هیچ رازی نداشتن
to foel حال درستی نداشتن
to get the key of the street جای شب ماندن نداشتن
not have a penny to one's name <idiom> آهی در بساط نداشتن
distrusted سوء فن اعتماد نداشتن
inefficiently با نداشتن قابلیت بیفایده
disconnection قطع نداشتن رابطه
distrusts سوء فن اعتماد نداشتن
not have two pennies to rub together <idiom> دیناری در بساط نداشتن
distrusting سوء فن اعتماد نداشتن
inapprehension نداشتن بیم یا نگرانی
inertness نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
thriftessness نداشتن عقل معاش
diffidently با نداشتن اعتماد بخود
distrust سوء فن اعتماد نداشتن
intestacy نداشتن وصیت نامه
not have a bean <idiom> حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody [something] دوست نداشتن کسی [چیزی]
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
in the dark <idiom> هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
lose نداشتن چیزی دیگر پس از این
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
loses نداشتن چیزی دیگر پس از این
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
out of tune <idiom> باهم خوب وسازش نداشتن
to have no prospects هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
to knock about سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
Beats me! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me there! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com